ای که دل را می زنی،ای شهر دل آشوب کن
از تبار روغنی،ای شهر دل آشوب کن
خرمن دل چیده شد،پس آتشی بر دیده شد
آتش این خرمنی،ای شهر دل آشوب کن
سنگ گویم گر کم است،آری دلت بس محکم است
پاره ای از آهنی،ای شهر دل آشوب کن
در دلم آلام توست،من بر زبانم نام توست
عاشقانه با منی،ای شهر دل آشوب کن
سینه سازی بر بطا، کی؟ می نوازی بر عطا
کو؟ به دستم دامنی،ای شهر دل آشوب کن