2737
2734
عنوان

کسی میشناسید که کلا معتقد نبوده باشه بعد یدفعه مومن شده باشه؟؟

| مشاهده متن کامل بحث + 487 بازدید | 56 پست
یه پسره تو فامیل دورمون بود بچه ها اینقدر خوشگل بود عجیب وغریب زیبا بود دخترا میمردن براش همش تکنو م ...

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😑😑😑😑😑😑😑😑😑😕😕😕😕😕😕😕😕😕😮😮😮

بعضیا که یکم باور داشته باشن که آره نماز و کارای مذهبی  و اینا خوبه و از این داستانا درحالی که واقعا ممکنه مثلا اصلا نماز نخونه و اینا 

یه روز از ول بازی خسته میشه و میره سمت مذهب

کسی به خدا گفت: اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم، هرچه آرزو کند...!
یه پسره تو فامیل دورمون بود بچه ها اینقدر خوشگل بود عجیب وغریب زیبا بود دخترا میمردن براش همش تکنو م ...

خانوادش چیزی نگفتن؟

کسی به خدا گفت: اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم، هرچه آرزو کند...!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😑😑😑😑😑😑😑😑😑😕😕😕😕😕😕😕😕😕😮😮😮 بعضیا که یکم باور داشته ...

دوستم دوست دخترش بود وقتی باهاش تماس میگرفت اوایل تحولش اصلا پشت تلفن صحبت ننیکرد همش سکوت میکرد حالا عاشق دوستم بود ولی میگفت خسته ام باید برم یه جایی نمیدونم کجا دوستم به من کفت این چرا چرتو پرت میگه

دوستم دوست دخترش بود وقتی باهاش تماس میگرفت اوایل تحولش اصلا پشت تلفن صحبت ننیکرد همش سکوت میکرد حال ...

فک کنم یه اتفاقی براش افتاده بوده که اینجوری عوض شده

😕😕

کسی به خدا گفت: اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم، هرچه آرزو کند...!
2728
خانوادش چیزی نگفتن؟

خانوادش خیلی خجالت نیکشیدن باباش قربون صدقه ش میرفت مادرش میگفت مثل قبل شو ماهم خدارو دوست داریم ولی نه اینجوری تو الان جوگیر شدی دوروز دیگه برمیگردی ولی آبر وت جلو فامیل رفته ماشین گرون براش خریدن ولی پسشون داد رفت قم طفلکی خوش به حال زنش

خانوادش خیلی خجالت نیکشیدن باباش قربون صدقه ش میرفت مادرش میگفت مثل قبل شو ماهم خدارو دوست داریم ولی ...

همون پس 

پایه ی مذهبی داشته 

خیلیا هستن خیلی آزادن ولی عقایدشون مذهبیه

 


کسی به خدا گفت: اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم، هرچه آرزو کند...!
2740

پسره یه دوست صمیمی داشت که از مهدکودک باهم دوست بودن یادمه پسرخوبیم بود بعد تحول یکدفعه  ایش جواب تلفنای این دوستشم نمیداد شنیدم دوستش از دوریش مریض شده بود ولی قطع رابطه کرد باهاش

پسره یه دوست صمیمی داشت که از مهدکودک باهم دوست بودن یادمه پسرخوبیم بود بعد تحول یکدفعه  ایش جو ...

😐😐😐

فکر کنم یکم سست بوده شخصیتش😑

کلا اینکه یه نفر یهو عوض شده اوکی نیست

کسی به خدا گفت: اگر سرنوشتم را نوشته ای پس چرا آرزو کنم؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم، هرچه آرزو کند...!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

روزی

بهارمقدم | 14 ثانیه پیش
2687