داداش من دوهفته پیش آب جوش ریخته روش سوخته بود بعدماام نگفته بودیم بهش دوهفته بودنرفته بودیم چون اذیتم کرده بود هفته پیش خونه دایی شوهرم بودیم بازنداییش که صحبت میکردیم داداشموبهش گفتم اونم یه چیزایی شنیده بود منم زمانی که خونه داییش بودیم برای مادرشوهرم قیافه بودم امروز تا شوهرم رفت بیرون بهم گفت چرابه من نگفتی داداشت اینجوری شده منم گفتم فکرکردم محمدگفته گفت من بچه هامو جوری بارآوردم که چیزی به من نمیکنه منم گفتم خصلت مردونه محمده ازتربیت شمانیست توجمع مردونه قرار گرفته اینجوری شده چون دوست خیلی تاثیر میزاره مرغ درست کرده بود گفتم آب مرغ و برای محمدنگه میدارم گفت نهه بچه های من آب مرغ نمیخورن منم گفتم محمد میخوره اونم گفت کره میریزه منم گفتم نه آب مرغ دوست داره داشت سالاد درست میکرد گفت