منم چنین تجربه ای داشتم -خیلی همو دوس داشتیم
پسره روز تولدم اومد پیشم - کادو برام اورده بود بهم گفت وقتی رفتم باز کن قبول کردم
گوشیمو گرفت گفت بده چککنم - بلند شد گفت میرم دسشویی همونجا چکش میکنم
من تو ترمینال حدود ۳۰ ساعت منتظر بودم برگرده-اما خبری نشد
یهو دلم ریخت کادو رو باز کردم -همه ی کادوهایی ک تو اون چندسال براش خریده بودمو اورده بود پس- گوشیمم برد-
دنیا رو سرم خراب شد - با گوشی دوستم بهش زنگ زدم
جواب داد گفتم متین کجایی گفت من رفتم عشقم
گفتم چی میگی گفت خدافظ - الکی الکی رفت
روز تولدم با چ شوقی رفتم ببینمش -دلمو شکست -داغون شدم - بعد از چند روز ی نفر دیگه وارد زندگیم شد ب امام حسین قسم - خداروشکر میکنم کاون رفت و این اومد - متین بعد از مدتی زنگ زد بهم عذر خواهی کرد کگوشیتو برات بیارم گفتم من دیگه نمیخوامش باشه ب جای کرایه هایی کمیدادی واسه اومدن پیشم -عین سگ پشیمون بود و زجر می کشید اما من یکیو داشتم ک دیگه حاضر نبودم با اون عوضش کنم
تازه فهمیدم ک خدا چقدر دوسم داشته ک اونو گرفت و اینو بهم داد
توام مطمئن باش خدا بهترشو بهت میده و اونمعین سگ پشیمون میشه .... اونوقت تویی ک میزنیش تو دیوار