منم کشیدم اما انگی که به من زدن خیانت نبود به هم زدن رابطه ی پسر با مادر بود درصورتیکه من هیچ کاری نکردم یار بی یاران خداست من واگذار کردم به خدا توهم واگذار کن به خدا که پناه و قاضی خوبیه
در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم به پشت سرم نگاه کردم جایی که از خوشیها حرف زده بودیم دو ردپا بود و جاهایی که از سختیها حرف زده بودیم جای یک رد پا بود به خدا گفتم:در سختیها کنارم نبودی؟ خدا گفت:آن رد پایی که میبینی من هستم ؛در سختیها تو را به دوش میکشیدم!!!! خدایا عاشقتم تنهام نذار😍😍😍😍😍😍😍😍
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خسته شدم تو بدترین موقعیت زندگیمم داییم اومد.خونمون اسم همسرم محسن من بهش گفتدایی محی هنوز نمیدونه دایی فوت کرده داییم داد زد مصطقی کیه گفتم عیچ کی حالا داد میزدا از,ترس حرف نمیزدک حق میدم داداشش فوت گرده ولی با من چرا
البته مادر شوهرم خالمه ها چه غلطی بکنم من تازه اون بفهمه دایی فوت کرده من نگفتم بفهمهمن رفتم ختم بی اجازه بفهمه وسط مجلس خاستگاریم کردن بخدا اینم بفهمه من میکشه