بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بعد ازاونم وقتی اومدن خواستگاری بابام خودش رضایت داد ... ی جورایی سنتی و دوستی قاطی بود
دچار ِ عشق ِ تو که می شوم دلم از ذوق سوت میکشد.. عجب تفاهمی داریم ما تمام ِ دغدغه ام این است زودتر به دنیا بیایی. زودتر باسواد شوی با سواد ِ عشق. تا بفهمی که جان ِ من چقدر تو را عاشق است نازکم دلیل ِ این همه رعایت ِ عاشقی ِ من حضور ِ توست جانکم. به من نگاه کن ببین چگونه دوستت دارم چگونه وقتی حتا نمیبینمت ، بیشتر دوستت دارم. از کنار ِ باغ ِ خاطراتم که رد می شوم تو بهترین خاطره از تمام ِ امسالی... عزیزکم چه خوب که هستی چه خوب که قرار است بیایی تا قاصدک بچینیم برای هم آرزو کنیم چه خوب که من قرار است مادرت باشم قرار است به جان من قسم یاد کنی قرار است صدایم کنی قرار است هزار بار برایت لالایی بخوانم تا بخوابی... و وقتی که خوابی دلشور ه داشته باشم که مبادا کابوس ببینی... قرار است برایت و ان یکاد بخوانم که چشم زخم نبینی قرار است با تو راه روم که یاد بگیری ...زمین نیفتی. و هزار قرار دیگر که فقط خدا میداند چقدر شنیدنی و ُ دیدنیست. تو از خورشید هم برای من گرم تری از ماه هم زیبا تری😍❤ ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
اولی سنتی بود خانواده ام موافق بودن منم بچه موافق و ... چهارسال ازم بزرکتر بود فامیل بود
دومی خواستگاری کرد و ابراز علاقه ی مدت هست در ارتباطیم بعدش خانواده دوتامون فهمید و خانواده هامون موافق و راضین الان نامزدیم البته محرم نیستیم سه سال ازم بزرگتره فامیل هست
من دوماه باهاش اشنا شدم فک. کردم شاخ غول شکستم چ شناختی چ پسرخوبی بعد عقد گندش دراومد همش نمایش و فیلمش بود بهم دروغ میگفت پشت گوشی تطاهر میکرد آدم خوبیه 😔