دارم دفترچه خاطراتمو میخونم😂😂😂 صفحه 2

مدیر استارتر

عضویت: 1398/07/29

تعداد پست: 39198

چی نوشتی حالا

نمیدونم والا اصلا یادم نیس دارم درمورد چی صحبت میکنم😂😂

وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤

1399/03/11

|

21:42

2 نفر لایک کرده اند ...

چاقولاغر

عضویت: 1398/09/29

تعداد پست: 1940

😂😂😂🎈

گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می‌شود، گاهی نمی‌شود ک نمی‌شود ک نمی‌شود 💜الهی و ربی من لی غیرک (خدایا خودت میدونی بجز تو هیچکسو ندارم نگاهتو ازم دریغ نکن😔)

1399/03/11

|

21:44

آفرودیت_مست

عضویت: 1399/03/02

تعداد پست: 4951

نمیدونم والا اصلا یادم نیس دارم درمورد چی صحبت میکنم😂😂

خدا خیرت بده شادم کردی😂😂❤

اگه من همش می رقصم اگه من همیشه مستم از کار دنیا می ترسم😄

1399/03/11

|

21:44

ژیناگلمن

عضویت: 1398/12/13

تعداد پست: 203225

😂😂😂 خودم الان نمیتونم بخونم

😂😂😂خودت الان گنگی کع اون کی بود

من کیم

بعدم میگی خدایا دمت قیژ کع من بزرگ شدم و اون مرحلع رو گذروندم😂

ژیـــــنــا. انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:) https://t.me/Hich_zh

1399/03/11

|

21:44

آیناز38

عضویت: 1393/10/24

تعداد پست: 34923

وای من بچه بوذم داشتم خیلی هم مقید بودم سریالای اون روز و بنویسم

همش نوشتم زیراسمان شهر داشت امروز نیمرخ داشت و...

1399/03/11

|

21:45

3 نفر لایک کرده اند ...

آینامینا

عضویت: 1397/12/22

تعداد پست: 3791

وای من از دفتر خاطرات متنفرم

یه دفتر خاطرات داشتم همه چی که برام پیش میومدم و همه حرف دلم و احساسم رو توش نوشته بودم بعد که ازدواج کردم یادم رفت خونه بابام اینا بردارم مامانم پیدا کرده بود و دور هم همشون نشسته بودن خونده بودن و ميخنديدن یعنی از خجالت مردم

بعد که رفتم خونه مامانم به زور دفتر رو گرفتم ازش گذاشتم تو کیفم تا برم معدومش کنم لعنتی شوهرم بو برد قایمکی رفت سرش 🤐

1399/03/11

|

21:49

3 نفر لایک کرده اند ...

naji90

عضویت: 1398/02/19

تعداد پست: 2232

نمیدونم والا اصلا یادم نیس دارم درمورد چی صحبت میکنم😂😂

😂😂😂

1399/03/11

|

21:49

آفرودیت_مست

عضویت: 1399/03/02

تعداد پست: 4951

وای من از دفتر خاطرات متنفرم یه دفتر خاطرات داشتم همه چی که برام پیش میومدم و همه حرف دلم و احساسم ...

واای من همهه چی توش نوشته بودم بعد خواهرم خونده بود یعنی وقتی فهمیدم آب شدم فقط😑😂

اگه من همش می رقصم اگه من همیشه مستم از کار دنیا می ترسم😄

1399/03/11

|

21:56

مدیر استارتر

عضویت: 1398/07/29

تعداد پست: 39198

😂😂😂خودت الان گنگی کع اون کی بود من کیم بعدم میگی خدایا دمت قیژ کع من بزرگ شدم و اون مرحلع ...

عا دقیقا😂😂😂😂

فازم چی بود😐😂

وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤

1399/03/11

|

21:57

ژیناگلمن

عضویت: 1398/12/13

تعداد پست: 203225

عا دقیقا😂😂😂😂 فازم چی بود😐😂

هر چی بودع ی جوری سر ب نیستش کن

خارجی بود😂🤙🏻

ژیـــــنــا. انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:) https://t.me/Hich_zh

1399/03/11

|

21:58

مدیر استارتر

عضویت: 1398/07/29

تعداد پست: 39198

وای من از دفتر خاطرات متنفرم یه دفتر خاطرات داشتم همه چی که برام پیش میومدم و همه حرف دلم و احساسم ...

شوهر منم دفترم و خونده اونم چیزایی که نباید درمورد نامزدم و اینا

وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤

1399/03/11

|

21:58

مدیر استارتر

عضویت: 1398/07/29

تعداد پست: 39198

هر چی بودع ی جوری سر ب نیستش کن خارجی بود😂🤙🏻

اینکه حالا خوبه یه دفتر قطور دارم اون فاجعس😂😂😂

وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤

1399/03/11

|

21:58

مدیر استارتر

عضویت: 1398/07/29

تعداد پست: 39198

وای من بچه بوذم داشتم خیلی هم مقید بودم سریالای اون روز و بنویسم همش نوشتم زیراسمان شهر داشت امروز ...

😂😂😂😂😂من فوتبالی بودم

از فوتبال مینوشتم😂😂😂🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

وقتی فهمیدم باردارم خیلی خوش حال شدم مثل همه خانوما ، ولی این حس وقتی دو برابر شد که فهمیدم یه انسان از جنس خودم تو دلم دارم، مثل خودم لطیف، احساساتی، مثل همه دخترای این سرزمین مهربون، من خوش حالم که یه دختر تو دلم دارم، که وقتی به دنیا بیاد موهای طلایی رنگشو براش خرگوشی میبندم، وقتی اولین بار بهم بگه مامان همون جا میمیرم و زنده میشم وقتی اولین بار مقنعه سرش کنه و بره مدرسه من با ذوق نکاهش میکنم، وقتی یه دختر موفق تو جامعه باشه من به خودم افتخار میکنم، دلوین عزیزم، تو اومدی تو زندگیم که بشی همه چیزم، دختر داشتن حس متفاوتیه، و مامان یه دختر بودن متفاوت تر❤

1399/03/11

|

21:59

آینامینا

عضویت: 1397/12/22

تعداد پست: 3791

واای من همهه چی توش نوشته بودم بعد خواهرم خونده بود یعنی وقتی فهمیدم آب شدم فقط😑😂

منم همین طور یعنی فقط میخواستم یه جوری محو شم که هیچکی منو نبینه شوهرم که تا یه مدت دستم مینداخت منم کم نمیوردم ميخنديدم همراهیش میکردم تا فکر نکنه حالا نقطه ضعف منه کلأ روزای جهنمی بود دیگه هم غلط کنم بخوام خاطره بنویسم😅😅

1399/03/11

|

21:59