سلام بچه ها ...من یه خواهرشوهر دارم که چند سالی از من بزرگ تره...قبلا تو همه کارام دخالت میکرد غیر مستقیم.منظورش این بود که من خیلی خرج میکنم و لباس میخرم و اینا..منم سر اون به شوهرم گفتم و شوهرم که بهش گفته بود ،خانوم خیلی بهش برخورده بود و یه چند ماهی باهام حرف نمی زد...بعدش که خودش به بهانه بارداریم بهم زنگ زد و تبریک گفت..ولی الان همش رو مهمه، منو محل نمیده و همش جلوی من با جاریم خیلی گرم و خوبه ...منم حساس میشم .بنظرتون باهاش چجوری رفتار کنم ...خوبی کردم ولی جواب نمیده
وقتي همه زندگيت ميشه يه دختر .......٥سال عمرمو گذاشتم پاش .من ميدونم با يكي ديگه س.ميدونم اون منو لو داده .ميدونم اون لو داده. ميدونم منو ديگه نميخواد ،ولي من الان دلم پر ميكشه واسه اينكه يه بار ديگه ببينمش.ديالوگ متري شيش و نيم insta:Yasivoroojak
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
به درک منم حال خاهرشوهرو گرفتم حالا برا اینکه لج منو دراره با جاریم جلو من خوبه اما من اصلا برام مهم نیست همینکه دیگه جرعت نداره تو جارا من دخالت کنه بسه
یه صلوات مهمونم میکنید به نیت ارامشم و خوب بودن حاله دلم
جوری برخورد کن انگار وجود خارجی نداره ، نه خودت ناراحت بشی ، نه اون ذوق کنه که چزوندت . یه سلام و خداحافظی ساده .
اگه جایی بود ک شبیه تو داشت دلم یک دونه عین تو می خرید ❤بابا❤ . اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم . می شه واسه بابام فاتحه و صلوات بفرستین ؟ ان شاالله ثوابش ب عزیزای آسمونیتون برسه . ممنونم 🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم . یا جوادالائمه ادرکنی
توام وقتی تو جمعین با همه گرم بگیر با اون خییلی معمولی رفتار کن؛؛عزیزم خوبی ک از حد بگذرد خواهر شوهر خیال بد کند
من کساییو تو زندگیم داشتم که یه ثانیه فکر نبودنشون اشکمو در میاورد همون آدما الان واسم فرقی با یه غریبه ندارن فقط میدونم که یه زمانی میشناختمشون؛؛؛واقعی دوسشون داشتم و کلی خاطره باهاشون داشتم ولی دیگه واسم هیچ اهمیتی نداره که کجان و پیش کین و چیکار میکنن و باید اعتراف کنم که دیگه دوسشون ندارم و نیازی هم به بودنشون ندارم؛؛؛؛میخوام بگم زمان بدین؛؛همیشه زمان همه چیزو حل میکنه به مرور؛؛حتی چیزایی که فک میکنین هیچوقت حل نمیشه....
آخه خیلی بهم بر میخوره...دیشب حتی موقع رفتن خدا حافظی هم نکرد...اونوقت جاریم و ...جان خطاب میکنه...من خیلی به خودم میرسم و اون خیلی خسیسه ولی وقتی بدونه من اونجام قبلش خیلی به خودش میرسه.....هر کی ازم تعریف کنه سیسیلی طبیعی جلوش میده که اصلا چیز مهمی نیست حسن من....بیشتر این حرصم میده که شوهرم همیشه در خدمتشونه و هر اتفاقی بیفته نفر اول واسه کمک...شوهرم پزشکه واسه یه سرماخوردگی ساده ده بار زنگ میزنن