سلام بچه ها امیدوارم غم وناراحتی نباشه تو زندگی هیچ کس...
بچه ها یه چیزایی هست که داره قلبمو میسوزونه داره اتیش میگیره...
امروز تنها راه مادر شدنم بسته شد....امروز شوهرم میکرو تسه بیضه داشت....چقدر سختی کشیدم به خاطر همه چی ولی پرونده ماااهم بسته شد...
جواب ازمایش مون صفر امد ....یعنی شوهرم دیگه. نمیتونه بابا بشه الان این حرفااارو ک مینویسم بغض راه گلوم رو بسته....میدونید چرااا نه به خاطر اینکه ازمایشمون صفر بود ب خاطر اینکه وقتی شوهرمو خواستن مرخص کنند..گفت یاابوالفضل...بعدش ب گریه افتاااد....بهش که فک میکنم قلبم میسوزه شوهری که به نظر خودم جنسش از سنگ بود داشت گریه میکررد...هیچ راهی خدا برام باز نزاشت حداقل ب خاطر غرور شوهرم ب خدااا گفتم خیلی مشتی دمت گرممم...ب امام رضا گفتم اقا تو رو که ب جان جوادت قسم داده بودم تو چرااا ب امام حسین گفتم اسمشو ب عشقت میزارم حسین اگ دختر شد زینب بازم نشددد حکمتش چیه...تازه برای کسی که قرار نیس بیاااد لباس نوزادی خریدم....
شمااا کمکم کنید دلداریم بدین ادم بی دین و ایمانی نیستم بلکه خیلی هم مقیدم ب این چیزاااا ولی طاقت شکستن غرور شوهرمو نداااشتم خدااا