دوستشو زنه دوستش که دوست منم هست .
با مامان اینای دوستش . که میشه دوست مادر شوهرم . با خواهر شوهرم اینا رو .
خواهر شوهرم که گفت ما نمیایم به من گفت حوصله ساناز (زنه دوست شوهرم ) رو نداره .
حالا شوهرم میگه خودم میخوام شام سیب زمینی کبابی درست کنم .
من گفتم زشته مهناز خانوم اولین بار میاد خونمون . من مرغ میذارم . میگه نه .
پریشب خونه ساناز اینا بودیم به زور دعوتشون کرد .
حالا میخواد سیب زمینی بده .
مادر شوهرمم بهم گفت اگه این طوریه من نمیام . بعد مهناز خانوم نمیگه دو تا زن تو خونه بودن شام چی آماده کردن . زشته من نمیام .
گفتم حالا من زن خونم من میرم زیر سوال .
مادر شوهرم گفت بگو اصلا نذاشت من غذا درست کنم .
خواهر شوهرم میگع به زور دعوت کردین اون وقت سیب زمینی میدین .؟!
گفتم چیگار کنم من دعوت نکردم خودش پریشب اونجا بودیم جو گیر شده بود .
منم سرما خوردم حال ندارم اصلا .