خالم میره آموزشگاه رانندگی ..اون راننده ش ک بهش آموزش میده آقا هست برای همین باید همراهی داشته باشه هیچکس نیس باهاش بره من مجبورم برم ...چون آموزشگاه خیلی دوره به آقا گفته که بیاد سر کوچه مون ...بعد چون شهر ما خیلی کوچیکه میگم نکنه سر کوچه که میاد سوار میشم توماشینش یوقت همسایه هامون فکر بدی نکنن بعد خواستگارام بپره ...فکرای الکی میکنم با اینکه رو ماشینش هم نوشته آموزشگاه رانندگی فلان ولی بازم میگم شاید اون تابلو رو نبینن یوقت فک نکنن سوار ماشین دوس پسری چیزی شدم بعد خواستگار دیگه نیاد برام
هر کی نوشته روی ماشین رو نبینه بخواد فکر بدی کنه یا بدون اطلاع قضاوتت هم بکنه، بپره بهتره
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خب خواستگار اومده برای همین حساس شدم نمیخوام همسایه ها منو سوار ماشین یا جایی ببینند شاید فکر بد کن ...
عزیزم خواستگاری به خاطر حرف مردم بپره از اولشم به درد نمیخورده
اینجوری باشه شما نباید پاتو از خونه بیرون بذاری که خدایی نکرده یکی نگه دختره امروز رفت بیرون حتما قرار داشته
تدریس زبان آلمانی با قیمت مناسب انجام میدم... واژه ی ترشیده مال دورانیه که زنها هنری بجز شوهر کردن نداشتن. برای زن توانمند امروزی، ازدواج صرفایک گزینه است، نه تنها هدف زندگی...
ادمی که دنبال حقیقت باشه، حقیقت رو پیدا می کنه. ادمی هم که دنبال داستان و تهمت باشه اونم بهانه واسه تهمت پیدا میکنه. پس فکر خودتو درگیر نکن. بعدم ادم دهن بین یا آتو به دست که به درد زندگی نمی خوره گلم 🌹