این قدیمیا چجوری این همه فامیل شوهر تحمل میکردن و رابطشونم عالیه اخه🙄
خواهر شوهر که مشکل داشته باشه،یه جورایی تو مشکلات رو برادرش حساب میکنه،آدم دلشم میسوزه،رفت و آمدتون حساب شده باشه،خودتو درگیر عمق مشکلاتش نکن فقط همدردی کن
عزیززززم درکت میکنم.. چارش رفت وآمد خیلی خیلی کمه
قبل رفتن من ب اون خونه گفت هر روز میخوایم بیایم خونتون با خنده گفتم مگه قراره آرامش و آسایش همو بگیریم دوری و دوستی بهتره از اول نرفتم خونشون تا اونم زیاده روی نکنه نیاد خونم اوایل انتظار داشت عصرانه دعوتش کنم گله کرد گفتم من اهل این کارا نیستم الان نه اون میاد خونم نه من میرم فقط با دعوت میریم خونه هم و خونه مادرشوهر همدیگه رو میبینیم
از اول زندگیم هم فقط بااین مشکل داشتم چون هم حسادت میکنه هم میخواد بگه خیلی حالیشه و هم بارها دو به هم زنی بین من و مادر شوهرم ومنو زن داداشم کرده
من تا قبل خیانت شوهرم اصلا اهل جواب دادن نبودم اونام تا میتونستن متلک بارم میکردن،اما دیگه به لطف شوهرم پاچه پاره شدم،هیچیو تو دلم نگه نمیدارم،او نام دست و پاشون رو جمع کردن که مبادا ترکشام بخوره بهشون ،آخ که حال میده
شرایطت جفته جفته خواهرمنه...میگفت خودش اذیت میشه روز خوش نداره میاد زندگی منو میبینه یه جوری زهرشو میریزه حالا خداروشکر وضعیت خواهرم خوبه خیلییییییی کمکش میکنه جدا از شوهرش ولی نمی‌فهمه بخدا... خواهرم اصلاااااا نمیره خونشون نزدیکم هستن. تو مناسبتا و مگه اینکه چیزی بخره برا بچش یا خونش میبره یه ساعت میشینه برمیگرده. اونم چندبار اومد دید این کمتر میاد دیگه روش نمیشه خداروشکر
خودت مدیریت کن .اگه دیدی اومدن ارامشتون رفت برید یه فاز دیگه و بگید ماکه گفتیم اینجا خوب نبود.البته بازم معتقدم ادم باید خودشو درست کنه و سعی کنی یادبگیری جوری باشی که بقیه ارامشتو بهم نزنن وگرنه کات کردن و فرارکردن ساده ست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
