لایک کنید
منم بلایکید
یه خوشگل بلایکه
خلاصه ما نزدیکای ظهر رفتیم اونجا بچه ها تا ساعت ۴ تو حیاط بودن اینجا هم خیلی آفتاب ظهرش تیز و داغه. هر چی به بچه ها میگفتیم بیایید تو گوش نمیدادن. منم پیشنهاد دادم حالا که اینا نمیان تو بیایید بریم بیرون یه پیاده روی .
پیشنهاد دادن من خیلی تعجبی بودا. چون خیلی گرم بود هوا و من تو گرما و آفتاب سر درد بدی میگیرم. خودمم نمیدونم چرا پیشنهاد دادم
اولین بار که میخام لایکم کنین 😅
ببینم چه میکنین
بعد چی شد؟
لایک‌کنین
مرسی
بچه ها میدونم زشته ولی توروخدا برام دعا کنین
خب
لایک نمیکنی؟
عجیبتر اینکه بقیه هم پذیرفتن خیلی راحت. پوشیدیم رفتیم بیرون. داشتیم میرفتیم داداشمو دیدیم که با موتور داره میره. ما رو دید وایساد و یه گفت و گوی کوتاه داشتیم. اگه داداشمو نمیدیدیم و اونجا واینمیساد ما هم از اونجا رد میشدیم زود ولی خواست خدا بود که ما اونجا کنار یه خرابه ی خیلی بزرگ که دیوار داشت توقف کنیم. و مامانم خیلی خیلی اتفاقی از کنار دیوار خرابه که ریخته بود یه کمش چشمش افتاد داخل خرابه
هنوزم ک نگفتی اسی چقد کندی☹
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
5 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
