امروز دامادمون اومد درخونه ام که چندتا قالب ژله واسه خواهرم بگیره
ما تو یه منطقه بومی زندگی میکنیم جوری که همه همو میشناسن
بعد شوهرش گفت دیشب تو گروه ازم پرسیدن خانمت کیه؟؟
اونم اسم خواهر منو گفته
بعد یه دختر تو گروه گفته ااا خواهر فلانی(منظورش من بودم)تو مدرسه انقدر شلخته بود چونه مقنعه اش همیشه کج بوده و فقط و فقط به فکر درس خوندن بوده
انقدر ناراحت شدم که نگو بخدا من مقنعه ام هیچوقت کج نبود چون واقعا از این قضیه متنفرم ولی خب تو دوران مدرسه دست به صورتم نمیزدم فقط سبیلام رو میزدم
ابروم تو کل محله رفته حالا همه میگن من شلخته بودم