من یکی از شهرستان های تهرانم و هیچ دوستی ندارم دوستان فقط همین کاربرای محترم نی نی سایت هستن& ...
آره منم جایی نزدیک اسلامشهر
سالها همچو درختی که دم نجاریست: : وقت روشن شدن اره وجودم لرزید::::ناهماهنگی تقدیرنشان دادبه من:::به تقاضای خود اصرار نباید ورزید:::::::::::::::جهان دیوانه ای بی دردسر میخواست من بودم که اهل سوختن بودم که اهل ساختن بودم:::::::ما پشت همان دست که پوچ است زدیم🫣
چون توی دانشگاه توی محیطی هستی که همسن خودتن و شرایطشونم مشابه خودته پس طبیعتا میتونی چند نفرو پیدا کنی و باهاشون دوست بشی. اما بعد ازدواج توی یه محیط جدید خیلی سخت پیدا میشه. هر کس سنش فرق داره دغدغه هاش فرق داره و ...
من که کلا روابط عمومیمم ضعیفه. آدم صاف و ساده ای هم هستم یعنی یه اپسیلون اهل حسادت و این داستانا نیستم اما خیلی کم پیش میاد با کسی وارد صحبت بشم
سختی ها مثل الماس روح آدم رو صیقل میده و از همون قسمت صیقل خورده نور دچار شکست میشه و هفت رنگ زیباش نمایان میشه. منبع: کاربر ترانه_پاییزی
نه بابا. اونجوری هم نبود. دختر خوبی بود . فقط با من خیلی متفاوت بود. من اصلا نمیتونم غیب بشم و جواب کسیو ندم و به روی خودمم نیارم یعنی به شدت از همچین حرکتی عذاب وجدان میگیرم. اصن شب خوابم نمیبره اگه همچین کاری کنم. ولی اون مث من نبود که اینقد بیخیال و راحت بود. قبلنم ازینجور آدما دیده بودم
سختی ها مثل الماس روح آدم رو صیقل میده و از همون قسمت صیقل خورده نور دچار شکست میشه و هفت رنگ زیباش نمایان میشه. منبع: کاربر ترانه_پاییزی