2737
2734
عنوان

بابام میگه کی ازت راحت میشم

592 بازدید | 76 پست

اصلا کاریش ندارم رفتم تسبیحمو بر داشتم میخام بخوابم چراق خاموش بود چراقو روشن کرده میگه میخواین بخوابین گفتم اره  نگاش کزدم میگه چه باغضب نگام میکنی و باید دوتا چک بخوری و کی ازت راحت میشم مدام گوشیمو کنترل میکنه ۲۴ سالمه همش میگه کی شوهر میکنی میری اصلا اذیتشم نمیکنم والا دانشجو ارشد دانشگاه دولتیم اینجور میگه بعد میگه گوشی نزارین پیشتون بخوابینا ب اجیم گف گوشیت کجاس بنده خدا گف تو کمد یعنی همش صلوات نذر میکنم این بره

خسته شدم هی ارزو مرگ برا خودمو و خودش کزدم دعا کنید زود شوهر کنم راحت شه ازم فقط موندم خونواده هایی ک دختر مجزد دارن سی و خورده ای ساله هم اینجورین؟؟؟دارم نماز و روزه میگیرم خدا یکم حرفامو گوش کنه برام دعا کنید خسته هستم دیگه

برای خوشبختی همه و من اگه میشه یه صلوات بفرستید

اول بگم چراغ درسته نه چراق

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

ایشالله یه شوهر خوب پیدا میکنی خدا بهت صبر بده ایشالله 

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍
2738
عزیزم تحمل کن بعداز هر سختی آسانی هستش ان شااله یه مرد خوب قسمتت میشه و خوشبخت میشی

خدا کنه خستم دیگه اصلا نفهمیدم جوونی جی بود

برای خوشبختی همه و من اگه میشه یه صلوات بفرستید

الهی عزیزدلم ایشالا بختت سفید باشه و یه شوهر خوب نصیبت بشه و یه انتخاب خوب و عاقلانه داشته باشی  و باعث بشه این روزهای تلخ و فراموش کنی هم درد هستیم گلم برا منم دعا کن زودتر شوهر کنم و راحت بشم  

ایشالا سال بعد بیایی از خاطرات ازدواج و روزهای خوب درکنار  همسرت بگی برامون 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز