اوووووووف صفحه 2 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

بیخیالش شو ۸ ماهه نرفتی دیگه 😪

باشه گلی مرسی از توصیه ات🌹

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:19

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

واى عزيزم من هميشه امضاهاتو ميخونم و ميخندم و لذت ميبرم خيلى باحالى دمت گرم با اجازت از امضاهات اسكر ...

قبلاتوی امضام مینوشتم صلوات بفرستید اما خیلی کم رپلای میکردن که صلوات فرستادن گفتم خندوندن بقیه باعث میشه انرژیش بهم برگرده و به عشقشما هر دوهفته عوضش میکنم🥰💜💛

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:20

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

تو ک این همه مدت نرفتی و ترک کردی بهتره نری همین ک مناسب نیس هم دیگه قسم خوردی

چشم ممنون ک گفتی🙏😊😊

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:21

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

دست خودم نیست دلتنگ آدمای تو گروهش میشم از یه طرف هم این قسم نمیزاره واقعا خیلی سخته

همینجا هم خوبه پایه ثابت بشی خیلی خوش میگذره از فکر اون گروه بیا بیرون

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:21

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

قبلاتوی امضام مینوشتم صلوات بفرستید اما خیلی کم رپلای میکردن که صلوات فرستادن گفتم خندوندن بقیه باعث ...

ولی من هر بار تو هر امضایی صلوات میبینم میفرستم امضاء هم باحال😋

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:22

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

ولی من هر بار تو هر امضایی صلوات میبینم میفرستم امضاء هم باحال😋

به جاش جک میزارم بازم بخون

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:23

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

همینجا هم خوبه پایه ثابت بشی خیلی خوش میگذره از فکر اون گروه بیا بیرون

الان ک فک میکنم بیشتر هم بخاطر همون اینجا عضو شدم

مرسی از همتون ک هستین بچها😍😍😍

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:23

دلـبـــرتـونـــم

عضویت: 1398/10/13

تعداد پست: 3453

قبلاتوی امضام مینوشتم صلوات بفرستید اما خیلی کم رپلای میکردن که صلوات فرستادن گفتم خندوندن بقیه باعث ...

واااى مرررسى عزيزدلممم الان ١٤ صلوات واست ميفرستم ك روحمو شاد كردى😂😂😂

اون قسمت نه ميذاره بخوابيم و نه ميخوابه بذاريمش عاااالى بود😂😂😂😂😂😂😂😂😂👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻👍🏻

1399/02/15

|

05:24

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

به جاش جک میزارم بازم بخون

میخونم تو بزار😉😋😋😋

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:24

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

واااى مرررسى عزيزدلممم الان ١٤ صلوات واست ميفرستم ك روحمو شاد كردى😂😂😂 اون قسمت نه ميذاره بخوابيم ...

فدای مهربونیت🥰

قبلا ۱۸+ نمیذاشتم به خاطر استقبال دوستان میذارم😅

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:25

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

الان ک فک میکنم بیشتر هم بخاطر همون اینجا عضو شدم مرسی از همتون ک هستین بچها😍😍😍

💜💛😍

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:25

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16114

میخونم تو بزار😉😋😋😋

چشم حتما

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/02/15

|

05:25

مدیر استارتر

عضویت: 1399/02/04

تعداد پست: 1130

💜💛😍

🥰🥰🥰

" فاصله ی بین خندیدن تا رد دادن‌ اعصابِ من فقط یک ثانیست...😐🤞

1399/02/15

|

05:27

دلـبـــرتـونـــم

عضویت: 1398/10/13

تعداد پست: 3453

فدای مهربونیت🥰 قبلا ۱۸+ نمیذاشتم به خاطر استقبال دوستان میذارم😅

بذااااار هرجور ميذارى فقط بذااااررر من ك عشق ميكنم از خوندن امضاهات هرجا ميبينمت امضاتو باز ميكنم 😁😁

1399/02/15

|

05:29