من بودم عمرا تنها می رفتم
اگه اینجور که گفتی اخلاق های خاص داره فردا ۴ تا حرف هم درموردت درمیاره
شوهر منم همینطوره
منم اصلا بدون شوهرم اونجا نمیرم حتی تا حالا نشده تو این ۳ سال یه شب خونشون بمونم خداروشکر
میدونی ادم نباید جوری رفتار کنه که ی احمق فرض بشه من ۸ساله ی احمق بودم همه چیو بهشون میگفتم از جونم مایه میزاشتم براشون ولی اون فقط دایره خودشونو محکم نگه میداشتن و عروس که ی غریب است رو راه نمیدادن و فقط ظاهر حفظ کردن بعد۸سال فهمیدم هیچکسسسسس پدر مادر و خواهر برادر خود ادم نیست هر چقدر هم ادعا کن مثل بچهاشونی نیسیتی
بله من دوباره از دوچیز مختلف شکایت شوهرمو بردم هر دوبار پسرشو نقصر ندونس و قرار شد باهاش حرف بزنه نزد منم توبه کردم حرف زندگیمو بهش بگم وقتی ام تنها برم میخاد خرف بکشه از زیر زبونم چون قبلا میگفتم و شوهرم جوریه حرف ب کسی نمیزنه میخان از زبون من بکشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
33 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
