تا بعد بیستم رفت سر کار و عصر ساعت شش از سر کار میومد و بعد دوباره میرفت باغ درست کنه تا ساعت یازده
خلاصه دیوار چیده شد و یهو مادر شوهرم گفت یه نشیمن گاه درست کن دوباره روزاز نو روزگار از نو نشیمن گاهه درست شد گفت استخر درست کن درخت هارا ابیاری قطره ای کنیم استخر درست شد گفت تو باغ من یه اتاق میخوام با اشپزخونه وامکانات دوباره روزاز نو روزگار از نو