بچه ها يه خلاصه ميگم كه جريان رو بدونيد
از روز خواستگاري تا الان ٦ساله با شوهرم هستم باهاش دوست بودم دوست داشتيم همو وقتي عقد كردم گيراش شروع شد به همه چي گير ميداد تن تن قهر ميكرد خلاصه كه خيلي اذيت ميكرد هم خودش خانوادش كه حاميشن و تيكه بهم ميندازن تو عقد ميخواستم جدا شم مادرم نذاشت مجبور شدم ب ادامه يبار خوب بود يبار بد اگه كامل مطيعش بودم خوب بود باهم اگه يه نافرماني كوچيك ازم ميديد ديوونم ميكرد اشكم رو در ميورد ب مرز سكتم ميرسوند همش ميگفت حرف حرف منه گذشت و بعد من بچه دار شدم كه كاش نميشدم شوهرم فقط يه درجه بهتر شد اونم فقط ديگه قهر نميكرد همين
حالا الان ٧ماه خونه مادرمم چون داره خونه ميسازه واخراشه ...
خودش واتس تل اينستا داره ولي من اجازه ندارم تو فضاي مجازي باشم اينجا هم دزدكي ميام
مادرم واتس وصل كرده زياد بلد نيست امروز حواسش نبود تو واتس وضعيت گذاشت بعد من پاك كردم چيز خاصي هم نبود شوهرم با حالت دعوا جلو پدر مادرم بهم گفت تو برا چي واسه مادرت واتس وصل كردي وقتي بلد نيست گفتم ارومتر بگو چرا داد ميزني مادرم ياد ميگيره گفت كه چي اينكاراي مسخره تو انجام ميدي گفتم همه هم سن و سالاي مادرمن تو اينستا و تل هستن دوس دارم مادرم از چيزي جانمونه گفت چرت نگو بابا گفتم نميخوام مادرم مث من عقب افتاده از جهان باشه گفت تو مگه عقب افتاده اي گفتم خوب اره همه واتس رو مث پيامك تو گوشي دارن ولي تنها كسي كه نداره منم از به بي
شرف بازي دست نزن ب گوشي مامانت برو تو گوشي خودت ومنم سكوت كردم و بغض كردم رفتم تو اتاق اونم رفت بيرون منم اينو نوشتم ميخوام براش بفرستم نظر ميخوام ممنون