ساعت های ۳ صبح بود ک با دلدرد شدید پریودی از خواب بیدار شدم گفتم دگ وقتشه اخه درست امروز میشدم ۴۰ هفته تاالانم خیلی صبر کرده بودم برا دیدن نی نی نازم تا ۵ صبح بطور نامنظم دلدرد میشدم خیلی زیاد دیدم نامنظم گفتم نه این نمیاد این دردا الکی دگ ساعتای ۵ بود ک خوابم برد ساعت ۸ صبح باز دلم درد گرف بیدار شدم گفتم برم دستشویی ک یهو دیدم خون اومد ازم ترسیدم سریع شوهرمو بیدار کردم با ترس گفتم بدو بریم بیمارستان یه ترس وحشتناکی تو جونم بود نمیدونستم میخام با چ دردی روبرو میشم استرس این درد یه طرف استرس کرونا یه طرف ک بیمارستان ها الان کثیفن بالاخره رسیدیم بیمارستان رفتم برا معاینه گفتن یک سانتی تازه زنگ زدن دکترم ک چیکاکنیم دکترمم گفت برو خونه اگه دردات منظم شد یا خونریزی داشتی بیا حالا روز ۱۳ بدر که راه هارو بستن مامانمم شهرستان اجازه نمیدادن بیاد مشهد وای استرس بدجور منو گرفته مامانم نبود منو شوهرم تنها بدون اگاهی وای خیلی بد بود بدترش اینکه ما ماشینم نداشتیم باید اسنپ میزدبم میرفتیم خیلی دلهره زیاد داشتم که یهو ساعتای ۲ بعدازظهر بود مامانم اومد با جریمه و التماس ب پلیس اومدن ک همون ساعتا بود دردام هر یه رب شد یکم اروم شده بودم که مامانم اومده