2737
2734
عنوان

خاطره زایمان من

529 بازدید | 20 پست

ساعت های ۳ صبح بود ک با دلدرد شدید پریودی از خواب بیدار شدم گفتم دگ وقتشه اخه درست امروز میشدم ۴۰ هفته تاالانم خیلی صبر کرده بودم برا دیدن نی نی نازم تا ۵ صبح بطور نامنظم دلدرد میشدم خیلی زیاد دیدم نامنظم گفتم نه این نمیاد این دردا الکی دگ ساعتای ۵ بود ک خوابم برد ساعت ۸ صبح باز دلم درد گرف بیدار شدم گفتم برم دستشویی ک یهو دیدم خون اومد ازم ترسیدم سریع شوهرمو بیدار کردم با ترس گفتم بدو بریم بیمارستان یه ترس وحشتناکی تو جونم بود نمیدونستم میخام با چ دردی روبرو میشم استرس این درد یه طرف استرس کرونا یه طرف ک بیمارستان ها الان کثیفن بالاخره رسیدیم بیمارستان رفتم برا معاینه گفتن یک سانتی تازه زنگ زدن دکترم ک چیکاکنیم دکترمم گفت برو خونه اگه دردات منظم شد یا خونریزی داشتی بیا حالا روز ۱۳ بدر که راه هارو بستن مامانمم شهرستان اجازه نمیدادن بیاد مشهد وای استرس بدجور منو گرفته مامانم نبود منو شوهرم تنها بدون اگاهی وای خیلی بد بود بدترش اینکه ما ماشینم نداشتیم باید اسنپ میزدبم میرفتیم خیلی دلهره زیاد داشتم که یهو ساعتای ۲ بعدازظهر بود مامانم اومد با جریمه و التماس ب پلیس اومدن ک همون ساعتا بود دردام هر یه رب شد یکم اروم شده بودم که مامانم اومده 

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

دیگه دردام هر پنج دیق میشد البته بگم دردام خیلی کم بود درست مثه پریودی خیلی هر چند ثانیه میگرف ول میکرد من اصلا فکر نمیکردم اینقد دردش کم باشه گفتم اینا الکیه دگ هر ۳ دقیقه شد رفتم بیمارستان ک گفتم الان برم میگن ۲ سانت باز شده رفتم معاینه کنه وای خدا درد معاینه کردن از درد زایمان بیشتر بود ک یهو ماما گف ۶ سانت باز شدی وای اخیش خدایاشکرت چقد دردش کم بود یکم اروم شدم ک میتونم تحمل کنم دگ بستری شدم رفتم تو بخش زایمان ک بقیه هم اونجا بودن ک من گفتم اپیدورال میخام گفتن دکترمون تصادف کرده نیس گفتم ن میخام وگرنه میرم بیمارستان دگ دگ ماما رف دنبال دکتر دگ اومد اپیدورال کرد ک فقط منو یه خانوم دگ اپیدورال خاستیم ولی 

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 
2731

ک اون تا اپیدورال شد اروم گرف خابید وای من نه اصلا همینجور درد داشتم دردام به پاهام کشیده بود گفتم این که رو من تاثیر نداشت این چی بود بیایین یکم دگ بزنین گفتن این بستگی ب بدن خودت داره بعضیا تاثیر میذاره بعضیا هم نه وای دردام بیشتر میشد ولی ن اونقدی ک جیغ بزنم قابل تحمل بود لبه های تختو محکم میگرفتم نفس عمیق میکشیدم وای خدا کمک یکم سخت بود ک اومد معاینه گف وای فول شدی سر یه ساعت فول شدم رفتم اتاق زایمان ک گفتن زور بزن ولی من هرجی زور میزدم بی فایده بود ک دگ دو تا ماما اومدن رو شکمم فشار دادن وای قفسه سینمو له کردن دگ یهو ماهی کوچولوی من لیز خورد اومد ک با اون چشمای نازش داش منو نگاه میکرد منم گریه میکردم

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 
2740

شما پس زایمان نسبتا راحتی داشتی خدا روشکر منم باردارم و میخوام اگه بشه طبیعی بیارم... چیکار کردید تو دوران بارداری که راحت زایمان کردید و درد کم داشتید؟

*** زندگی قانون باورها و لیاقت هاست، باور کن لایق بهترین هایی***
شما پس زایمان نسبتا راحتی داشتی خدا روشکر منم باردارم و میخوام اگه بشه طبیعی بیارم... چیکار کردید تو ...

باورمیکنی هیچکار اخه سقط داشتم قبلا اصلا نه راه رفتم ن ورزش کردم هیچکار فقط خابیده بودم

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 
منم طبیعی میخوام  دعا کن موقع زایمانم مامان و خواهرم پیشم باشن ... منم غریبم ... خیلی دورم از ...

عزیزدلم انشاالله اصلا نگران نباش خیلی راحت ولی صددرصد اپیدورال کن

خداجون میدونی چقد دوستت دارم 😍 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز