من تو زندگیم دست خدا رو زیاد حس کردم که تو اوج غم و مشکل بودم لحظه آخر دستم و گرفت
و اینم به من ثابت شد هر اتفاقی که امروز واسم بیفته حتی اگه به ضررم باشه بعد از یه مدتی میفهمم به صلاح من بود
برای نمونه شوهرم تو شرکت قبلیش مدیر شرکت باهاش لج کردچندین بار به شعبه بالا نامه اخراجی شوهرم رو زدقبول نکردن چند ماهی طول کشید چون بهش بر خورده بود به پر و پای شوهرم پیچید آخر سر شوهرم استعفا داد اومد یه شرکت دیگه خدا شاهده شوهرم آذر ماه شرکتش و عوض کرد الان خبر اومد شرکت قبلیش در حال ورشکستگی سه چهارتا از نیرو ها رفتن