من دوشب درمیون تنهام.پریشب رفتم درخونه روقفل کنم یکم اسپنددودکردم دریذره بازکردم بوش بره راهروتاریکم بودحس کردم ی مردپشت درمون واستاده.سریع دروبستم وقفل کردم دیدم بی فایدس بایدبفهمم کیه چیه!!!!چادرسرم کردم برقوروشن کردم دیدم هیچی نیس.ماطبقه اخریم رفتم تاجلوپلهای بالاببینم چیزی نیس لامپ نداره تاریک بود.خیلی ترسیدم حس کردم کسیه!!!دلم میخاس جیغ بزنم....
ساعت12شب بود
درزدم درخونه همسایمون پسرکوچیکشون اومدبازکرد
گفت سلام ببخشیدحس میکنم چیزی توپلهاس من تنهام خیلی میترسم
گفت چشم حتمارفت نگاکردگفت گربس
رفت داداش بزرگاشوصداکرد
اومدن بالارونگاکردن گفت اینکه سگهههه😵خلاصه بیرونش کردن ومنم اومدم خابیدم بعدش.قلبم روهزارمیزدااااازترس