بدترین جایی ک رفتم و خواهم رفت خونه مادرشوهرمه
همیشه شلوغ همیشه کثیف همیشه همه باهم قهر همیشه گرسنه همیشه تا لنگ ظهر خوابن همیشه منتظرن یکی از تو پذیرایی بره تو اتاق یا حیاط شروعکنن پشتش حرف زدن همش پچ پچ همیشه مادرشوهرم خودشو میزنه به مریضی و باید ببرنش دکتر همیشه رختخواباش بو میده و استکان لیواناش زرررررد
همیشه غذای مونده بهمون میده همیشه غذای دختر و داماداش فرق داره و جلوشون سر سفره پره و جالب اینجاست همیشه خودمون باید میوه و گوشت و مرغ بخریم ببریم و برنج و پنیر و حتی سر راه از قم سوهان و ...اما دریغ ازینکه یه تکه ازونا رو ببینیم بعد موقع رفتن تو صندوق عقب یا چمدون دختراش رویت میشن....هوووووو دیگه چی بگم ک از قبل ورود به خونش عذام میگیره و شوهرمم کر و لال میشه اونجا همیشه سیره سنگم بذارن جلوش میخوره پچ پچ ها رو نمیبینه
واییییی یه چیز دیگه یادم افتاد همشون تو سینک صورتشونو میشورن و مسواک میزنن و مادرشوهرم شب قبل خواب چای دم میکنه برا صبحونه 😣😣😣😣
وای این مدت حامله بودم نرفتم
چجوری میخوام بعد از بدنیا اومدن بچم برم اونجا...
خدایا خودت کمک کن😐😐😐