2733
2734
عنوان

بدترین مهمونی یا مسافرتی که رفتین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1660 بازدید | 54 پست

مشهد 8سالم بود تو حرم گم شدم از ترس که مامانم اینا رفتن از حرم اومدم بیرون شماره هیچکی هم بلد نبودم بعد 5 ساعت پیدام کردن پهلوی هتل آراد خدا رو شکر هتلمون بلد بودم

برام دعا کنید بهخاستم برسم ❤️ 

دقیقا منم مثل تو  آبان ماه با عموم رفتم قشم یعنی زنش همش با من و خواهرم دعوا میکرد  آخرم با عموم دعوامون شد 

همش همه رو با جون هم می ندازه 

آدم باید با یکی بده مسافرت که بفهمه اخلاقشو 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بسم اله نینی سایت چرا اینجوری شده

زبونش شده کره ای?

میخوام تاپیک بزنم نمیشه شام ایرانی بچه ها کی و از کجا پخش میشه لطفا ج بدین

سلام👋 این روزا حال روحی خوبی ندارم میشه یه صلوات برام بفرستین?🙏ضمنا هرکیو میبینم دعا میخواد یا صلوات همیشه فرستادم🌹دوستتون دارم❤
2731

من و همسرم رفتیم انکارا ،البته مسافرت کاری بود و اجباری رفتم دخترام رو گذاشتم پیش خانواده ام ،تمام مدت اونجا گریه کردم و غصه خوردم حتی خرید رفتنی گریه میکردم زهر مار همسرم کردم،دلم برای کوچیکتره تنگ شده بود از ی طرف میترسیدم واسه خاطر کرونا قرنطینمون کنن ،وای مردم از بس بهم بد گذشت

عروسی دختر خالم  اونموقع بچه بودم

کلا از عروسیا خوشم نمیومد از بچگی 

                                                       آهای فلک که گردنت از هممون بلندتره به ما که خسته ایم بگو خونه ی باهار کدوم وره؟
هیج وقت سفر با دوست رو قبول نداشتم نمیدونم چرا و رفت وامد با دوست چه خودم چه شوهرم اصلا منطقی نیس بر ...

منم خوشم نمیاد

اونم زنای دوستای شوهرم ک همه شون بچه ان.اخه به با بچه دبیرستانی بازیگوش میشه رفت مسافرت 

نه اونا منو درک میکنن نه من اونارو

2740
هیج وقت سفر با دوست رو قبول نداشتم نمیدونم چرا و رفت وامد با دوست چه خودم چه شوهرم اصلا منطقی نیس بر ...

کاش دلیلشو میگفتی ؟بنظرم جالب اومد.


لا حول و لاقوه(ت) ال بالله.خداجونم‌قول میدم اروم باشم و همه چیو به تو سپردم خودت واسمون حلش کن و بهناممو خوب خوب کن و بهم برش گردون.مرسی.بوس بوس💋❤❤❤💋😍.

یدفعه رفتیم شمال تمام فامیلم بودن یکی از خاله هام یه چیزی گفت خیلی ازش دلگیر شدم کلی گریه کردم و خودمو زدم به مریضی همه با خالم دعوا کردن 

خیلییی کارش بد بود کلا تو اون مسافرت هیچکس از خونه بیرون درنیومد بعد دو روزم برگشتیم 

کاش دلیلشو میگفتی ؟بنظرم جالب اومد.

کلا مدلم اینجوریه اصلا اهل دوست نیستم کلا ی دونه دوستم بیشتر ندارم هیج وقت دوران دانشجویی یا دبیرستان با دوستام اینجور اونور نمیرفتم روابطمو همیشع محدود میکردم یادمه مامانم میگفت با دوستات برو بیرون برین رستوران و فلان ولی اصلا اهلش نبودم و نیستم شوهرمم ازاینکه این مدلی ام راضیه

بدترین جایی ک رفتم و خواهم رفت خونه مادرشوهرمه

همیشه شلوغ همیشه کثیف همیشه همه باهم قهر همیشه گرسنه همیشه تا لنگ ظهر خوابن همیشه منتظرن یکی از تو پذیرایی بره تو اتاق یا حیاط شروع‌کنن پشتش حرف زدن همش پچ پچ همیشه مادرشوهرم خودشو میزنه به مریضی و باید ببرنش دکتر همیشه رختخواباش بو میده و استکان لیواناش زرررررد 

همیشه غذای مونده بهمون میده همیشه غذای دختر و داماداش فرق داره و جلوشون سر سفره پره و جالب اینجاست همیشه خودمون باید میوه و گوشت و مرغ بخریم ببریم و برنج و پنیر و حتی سر راه از قم سوهان و ...اما دریغ ازینکه یه تکه ازونا رو ببینیم بعد موقع رفتن تو صندوق عقب یا چمدون دختراش رویت میشن....هوووووو دیگه چی بگم ک از قبل ورود به خونش عذام میگیره و شوهرمم کر و لال میشه اونجا همیشه سیره سنگم بذارن جلوش میخوره پچ پچ ها رو نمیبینه

واییییی یه چیز دیگه یادم افتاد همشون تو سینک صورتشونو میشورن و مسواک میزنن و مادرشوهرم شب قبل خواب چای دم میکنه برا صبحونه 😣😣😣😣

وای این مدت حامله بودم نرفتم

چجوری میخوام بعد از بدنیا اومدن بچم برم اونجا...

خدایا خودت کمک کن😐😐😐


خداروشکر که دارمت❤❤💙
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mahsa_ch_82  |  8 ساعت پیش