بچه ها یادمه ی شب تنها تو خونه بودم شوهر شب نتونست بیاد خونه .بعد ما ی اتاق داریم پر از عروس هلندیو قناریه اینا شب که میشه اصلن صدا نمیدن مگه اینکه چیزی ببینن از این بابت که دزد باشه مطمئن بودم که نیست یه دفعه ساعت ۳شب همشون با هم ریختن بهم اصلن اینقد وحشتناک بود که من قفل کرده بودم باترس رفتم ی چراغ و روشن کردم قبلنا اگه چراغ روشن میکردی آروم میشدن ولی دیدم ن تا ی پنج دقیقه ای وضعیت همین بود مطمئن شدم ی چیزی دیدن. ولی خدا میدنه چی بوده.شما چی اگه خاطره ای از خودتون یا اطرافیانتون دارید بگید
لایک کنید
👻😃
منولایک کنه فقط یک نفر
بگید تا منم خاطرات دیگمو بگم
من امروز تاپیکشو زدم جن دیدم بخدا😨
من خاطره ترسناک ندارم چرا ؟😐☹
وویییییییییی...جن دیدن...
شایدسوسکی ..عنکبوتی دیدن..
ی شب همین ک سرمو گذاشتم رو بالشم انگار یکی با صدا و لحن خواهرم اسممو صدا کرد😕مطمئنم توهم نبود😞
خوبه تاپیک ترسنامو سرشب گذاشتین😁
وای ترسیدم
منم یه شب مامان بابام مکه بودن با خواهرم که اون موقع ۱۵ ساله بود و داداشم که۳ ساله بود خونه مامان بزرگم بودیم
نصفه شب مامان بزرگم فشارش رفت بالا بردنش دکتر
همین که رفتن من قشنگ فهمیدم تو راه پله یکی داره راه میره
حتی چراغ راه پله هم روشن کرد فکر میکرد کسی نیست خونه
فرداش دیدن انباری رو خالی کردن 😐
من عاشق این تاپیکام 😍😍
من یبار رفتم حموم چشمامو بستم موهامو شستم بعد از تو لگن با کاسه اب ریختم رو سرم یهو یکی سرمو ناز کرد داشتم میمردم چ‌شامو که باز کردم...
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
