مردی 32 ساله هستم . 2 ساله از ازدواجم میگذره . زنم اصلا به من و خونه و زندگیش نمیرسه . از وقتی خونه خریدم و خونه رو بخاطر کمک پدرم بنام پدرم گرفتم . زنم از اون روز اصلا به من و خونه و زندگیش نمیرسه . خونه مثل آشغال دونی شده . از طرفی وقتی میرم سمتش میگه خستم و از این جور حرف ها . پیش مشاور رفتیم . هیچ تاثیری نداشته . خواستم جدا بشم . بخاطر قومیت زنم ، من رو به مرگ تهدید کردن . قبل ازدواج چه حرف های قشنگی میشنیدم . الان فقط دلم میخواد بمیرم . همه حرف های قبل از ازدواج دروغ بود . واقعا نمیدونم چیکار کنم