سلام
من نزدیک ۲۰ سالمه حدودا یک سال با یه پسری آشنا شدم که وضع مالی خیلی خوبی داره
من از بس پدر و مادرم تو هرزمینه ای مخصوصا تیپ و رفیق و از این حرفها گیر میدن خسته شدم با اینکه اونقدر اعتقاد دینی خاصی هم ندارن ولی به نو ع پوششم گیر میدن
این پسر که دیگه شده عشق واقعی من و ۲۳ سالشه پیشنهاد داده از ایران بریم ترکیه و آنجا ماجرا به مامان بابام بگم
البته از این نگذریم که به عشقم خییلییییی اعتماد دارم
حالا به نظر تون چیکار کنم؟؟
اول رسمیش کن و گول نخور اعتماد بیش از حد کار دستت میده تجربه ثابت کرده
هر چی دلت میگه همون کارو بکن
ینی بدون اجازہ خانوادت بری؟؟؟؟؟؟؟اشتباھع محضع
فقط اینو بدون ھیچ کاری از ھیچ کس بعید نیس
مگه به همین راحتی برید ترکیه؟ بچگی نکن اول به یه مشاور صحبت کن
نمیدونم آدم داریم تا آدم
ولی بهتره اول رابطه رو رسمی کنید
بنظر من تو این سن هر دوتون اسیر احساسات هستین،ترکیه رفتن بدون خبر بدترین کاریه که میتونی بکنی اینجا باشی پشنیبانی خانواده تو داری ولی به امید کی میخوای بری غربت
عزیزم بنظرم اعتماد صد درصد برای خداست هیچوقت به کسی انقدر اعتماد نکن نمیخوام بهت انرژی منفی بدم اما کارت اصلا درست نیست باهاش نرو پدرمادرت گناه دارن از کجا معلوم برید ترکیه و ولت کنه؟اگه دوستت داره همین جا تو ایران چرا ازدواج نمیکنید
ازدواج کنید بعدش برو ترکیه این عاقلانه تره
میخای فرار کنی باهاش؟
خانوما میشه لطفا آخرین تاپیک منو گزارش بزنید دیگه چشمم بهش نیوفته؟
دختر همه مامان بابا ها گیر میدن همه فرار کردن؟ نه اصلا یعنی تو غم پدر و مادرت به عشقت توی ۲۰ سالگی ترجیح میدی یهو به خودت میایی میبینی ۳۰ سالته و چه اشتباهی کردی
