عقایدت لنگه خودمه.منم تازگیابه این نتیجه رسیدم باازدواج فقط نصفه دین مردکامل میشه که جزخرجی دادن قرارنیس کاره دیگه ای کنه اگه زن رونخوادمجبورنیس زیرچهارماه تمکین کنه مجبورنیس برابیرون رفتن اجازه بگیره زندگیه زناشویی براش فقط شام خوردن اخباردیدن ورفعه فیزیکیه نیازشوخوابه ودوباره فرداش ازصب میره تواجتماع بین دوست ورفیق وهمکاروصدتاراهه حلاله دیگه اغنامیشه ونیازی نیست کنجه خونه اشک بریزه وتوچهاردیواری سردخونه منتظرباشه.تقدس ازدواج کلاماله خوده مردمن که نخواستم .
من ولی دوسش ندارم اولین باری که رفتم تو بغلش تا صبح گریه کردم قائمکی خساستش برا منه نه برا مواد غذایی چون شکمو هستن از مواد غذایی کم نمیاره ولی من یه طرف سفارش دادم پولشو خودم دادم رفت بیاره پول پستش رو سی تومن شده بود داده بود یه بلائی آورد سرم تا سی تومن رو گرفت یا رفتیم بیرون رفتم شمع خریدم ۲۵تومن ازش گرفتم شمع خریدم اینقد غر زد تا پول رو ازم گرفت برام آزمایش نوشتن یک سال پیش پول بهم نداد اینقد امروز و فردا کرد ولی در همون تاریخ پول سونوگرافی خواهرشو داد
خوشبحالت ولی منو نذاشتن قبل عقد گفتن عشق بعد از ازدواج می آید نیومد بعد عقد گفتم نذاشتن گفتن بعد عروسی درست میشه ولی نشد الانم میگن بعد بچه درست میشه ولی میدونم درست نمیشه فقط باعث تحمل میشه که خدا شاهده کابوسمه ازش بچه دار بشم خیلی بده خیلیییی بد دوست داشتن دلیل تحمل سختی هاست ولی من ندارم
طلاق بگیر خودتو نجات بده
منم دقیقاگول موقعیت وایمانه ریاکارانش واخلاقه ظاهرسازیش روخوردم .ازخودم بدم میادکه انقدرساده واحمق بودم .حتی وقتی فهمیدم اخلاقاشوقبله عروسی بهش ترحم کردم وازترس اینکه عروسی بهم خوردنی آبروی اون نره فامیل نگن عرضه نداش دومین زن رونگه داره خودموبیچاره کردم .چراآخه انقدربایدکم عقل باشم من؟چراوقتی میبینم منی که تازه عروسشم ویکماهه زنه شرعیشم میبره بیرون خشک وخالی بدونه یه قطره آب برمیگردونه بازم ادامه دادم؟چراوقتی دیدم داره براخونه گرفتن منومیپیچونه وهرهربه ریشم میخنده بازم براحفظه آبروی اون خودموزیرپاش له کردم؟چرادیدم افسرده س وسرده سردحتی منوخونه ی پدرش راه نمیده که مباداپنج دیقه بازنش که من باشم خلوت کنه بازادامه دادم چراوقتی دیدم بددله واذیتم میکنه چراوقتی دیدم کلی ازگذشته شوازم پنهان کرده چراوقتی دیدم سادیسم داره بازم ادامه دادم چرااا. بنظرشمامن احمقم؟یادلسوزووابسته بودم؟واقعاچی تومغزمن میگذشت اخه
اره دقیقا الان تو این قرنطینه من دو ماه نرفتم خونه بابام آقا هر روز خونه مادرشه مهمونی میره پیش دوستاش من انگار نه انگار همش خونه اسم پول که میاد جون میده ولی برا رابطه بگی نه قیامت به پا میکنه من چند روز برم خونه بابام میاد دنبالم نمیگه دلم برات تنگ شده یا چیزی میگه نمی گی من گشنه موندن نمی گی لباسامو خونه کثیفه اینقد احساسی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
