خيلي ذهنم مشغول شده. ببين اگه يوقت عرصه بهت تنگ شد... اگه سعي كني يه كاري چيزي جور كني راحت تر مي توني درخواست طلاق بدي. با اين شوهرت هم فكر نكنم بتوني جدا بشي! اين از اوناست كه بره صيغه كنه تو رو بزاره موهات سفيد بشه. اصلا هم مهرت رو نبخش حتي در ازاي طلاق! تو كه ميگي از مردا بدت اومده برفرضم ادم نشد حتما با مهريه باباش رو دربيار. نفقه هم بگير. اشغال. حرومزاده. ببين زنگ بزن بهزيستي جايي بگو وضعيتت رو. پياز داغشم زياد كن ببين بهت كار مي دن مثلا اونجا از بچه ها مراقبت كني؟ با جاي خواب؟
حالا يه امتحاني كن. اونجا باشي بهتره تا پيش مردكه حرومزاده يا اون بابات باشي. كلا خانواده هاي ايراني همينن فكر مي كنن شوهر چه عنيه كه دختر مجرد بمونه عيب مي دونن خاك بر سره اين فرهنگ!
راستي خواستي درس بخوني فكر كنم چون انساني بوده رشتت خوب بخوني و بري فرهنگيان خوب باشه. گور باباش مگه مي تونه نزاره حقت رو بگير. برو دانشگاه فرهنگيان از اول هم يه كمي حقوق داري فكر كنم، نهايتش نتونستي فعلا كاري كني هر كاري كردي.... كنكور بده و از فرصت استفاده كن و باز خانواده ها رو بيار وسط كه مي خواي بري دانشگاه اگه نزاشت اصلا كوتاه نيا روزگارش رو سياه كن تا بزاره. كنكور رو فرهنگيان قبول شو... بعد زود بخون و تموم كن به ياريه خدا جذب ميشي. حداقل دستت تو جيبه خودته. به رشتت هم مي خوره. اميدوارم به حق علي بن ابيطالب به همين زوديا شوهرت دستش جلوي تو دراز بشه براي پول و خرجي و نتونه بهت زور بگه و خفه بشه. بيشرف.