یه بار خونه مادرم بودم حواسمون نبود دختر دوسال و نیمم چهارپایه بزرگ لاکی برد رفت بالا سر جهبه دارو ها یه قرص سبز کوچیک مخصوص معده رو رو نوک انگشتش داشت و ما ندیدیمش فقط شانسب که اوردیم خدا رحم کرد بهمون بچم قبل اینکه بخوره بلند گفت من میخوام قرص بخورم... سریع رفتم دیدم سر داروهاست
داروها باید دور دسترس ترین جای خونه باشه