خوش به حال خودم که جاری ندارم
عزیزم همینا تا اون جاریت کوچیک ترین روی خوشی بهشون نشون بدن باز تو رو ول میکنن می رن سمت همون ،پس خودت رو برای همچین آدمهایی اذیت نکن باهاشون مثل سابق باش حتی یکم معمولی تر از سابق
بنظرم با خانواده شوهر تا یه حدی باید رفتار کرد زیادی صمیمی بودن بنظرم احترامو از بین میبره هرچی سرسنگین تر باشی بیشتر بهت احترام میزارن اینو از رو تجربه بهت میگم
دقیقا این اتفاق برای ابجی منم افتاده ولی از دست روزگار یه خواهرشوهر داره که الان یک سال میخواد ازدواج کنه تمام رفتارایی که با خواهر من کردن مادرشوهر دخترشون داره انجام میده. روزگاری ای که از هر دست بدی پس میگیری.البته ابجیم سکوت کرد ولی خدا خودش عادل
منم سکوت کردم،هیچی نگفتم.پشت سرم حرف زدن،شنیدم و خرد شدم.فقط خداروشکر شوهرم پشتم بود.الان خودشون فهمیدن.همون خواهر شوهرم توی سال جدید ۳ بار تا حالا خونش دعوتمون کرده.دو بارش اون داداشش اصلا نگفت.
من نمی تونم بد باشم.وقتی بدی می کنم خودم بیشتر اذیت میشم.من توی این یه سال فقط هوای پدر شوهرم داشتم و اونم عاشقمه.فقط هم بخاطر پدر شوهرم با خواهر شوهرم من آشتی کردم.مطمئنم دیگه اتفاقی نمیفته چون منم دیگه بی سیاست نیستم.فقط توی حکمت خدا موندم
افرین منم اخلاقم همینه اصلا انگار بلد نیستم خودمو بگیرم اذیت کنم حتی اونایی که اذیتم میکنن. ولش کن اون بالایی اخلاقتو باید دوست داشته باشه. الانم اون جاریت از چششون افتاده روشون نمیشه جلو تو ازش گله کنن.پشت سرش چیا میگن خیالت راحت.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
8 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
