2733
2739

.

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز