من شوهرمو خیلی دوست دارم ۷ ساله که ازدواج کردیم .شوهرم خیلی با محبته و همیشه باهامه حتی به قول خودش کم مونده دست شویی با هم بریم .حالا من به خواهری دارم که یه بار ازدواج کرده و طلاق گرفته و دوبار هم صیغه که این اخری قرار بود ازدواج کنن که طرف نارو زد و ول کرد .که اولین صیغه رو که خانواده خبر نداشتن و دومی هم خانواده مخالف با ازدواج بودن که رفت و سر خود بر خلاف میل خانواده صیغه شد که البته قرار بود عقد کنن که بعد دوسال کشمکش طرف گذاشت رفت .حالا خواهرم از اون خونه در اومده رفته خونه جدید گرفته .خواهرم به حرف هیچ کدوم از افراد خانواده هیچ وقت گوش نمیده .شوهرم چند وقت پیش گفت بزار من کمکش کنم طوری که به من اطمینان کنه و از این به بعد حرف منو گوش بده و باز یه نفر دیگه اینو گول نزنه بیاد تو زندگیشو باز مسئله جدید برای خانواده پیش بیاره منم گفتم باشه .حالا که خواهرم اسباب کشی داشت شوهرم رفت و تمام کاراشو کرد طوری که یه هفته اس یا دنبال کار خواهرمه یا سر کار.بعد شوهرم بهش گفت اگه به حرف من باشی من کمکت میکنم تو زندگیتم نباید مردی حز من باشه اگه هر مشکلی و درد دلی داشتی باید به من بگی تنها مرد تو زندگیت باید من باشم .حالا اینجا ست که نظر شما رو میخوام .مثلا چند روز پیش خانوادگی گفتیم پیاده یه مسیر خیلی کوتاه بریم برگردیم چون خیلی وقت بود تو قرنطینه ایم بعد من و شوهر داشتیم جلو میرفتیم باهم من احساس کردم شوهرم هی عقبو نگاه میکنه خواهرمم بیاد به ما برسه مثلا نگه اینا به من بی توجه هستن بعد یه جای شوهر گفت واستیم بیان که من بایه لحن بد گفتم نه ما به اونا چی کار داریم.یا مثلا تو دیوار شوهرم داشت دنبال گاز برا خواهرم میگشت میرفت که بهش نشون بده میرفت خیلی نزدیکش مینشست .که من خیلی ناراحت شدم که نزدیک نشسته اخه دوست ندارم جز من پیش کسی دیگه ای انقدر نزدیک بشینه یه حس حسادت خیلی شدید من گرفته بود حالاخونه که اومدیم این حرفو زدم که من اذیت میشم تو جمع کنار خواهرم نشستی و خیلی بهم نزدیک بودین شوهرم خیلی ناراحت شده میگه تو به من اطمینان نداری تو که ۷ سال از من چیزی ندیدی و من همش باهات بودم چرا این حرفو میزنی هر چی هم بهش میگم نه من حس حسادتم بوده قبول نمیکنه دیشب خیلی باهم بحث کردیم خیلی از دستم ناراحته میگه تو دلم اصلا خالی شده تو بی اعتمادی نسبت به من .حالا میخوام بدونم شوهرم حق داره بگه من بی اعتمادم یانه نظراتتون خیلی برام مهمه .شما هم بودین حساس میشدین
منم بودم ناراحت میشدم ولی نشون نمیدادم به احتمال اینکه یک درصد حسم اشتباه باشه
با یه صلوات آمین بگو خواهرگلم.خدایا هرکی چشمش به این امضا افتاد همون لحظه دلشو شاد کن.اگه دختره یه بخت خوب نصیبش کن.اگه منتظره دامنشو سبز کن.اگه غصه داره خدایا به بزرگیت قسمت میدم ارامشی از جنس خودت نصیبش کن.اگه مستاجره صاحب خونش کن.اگه با شوهرش مشکل داره دلشونو به هم رضا کن.خدایا خیلی از دوستام ناراحتی هایی دارن که نمیتونن بیان کنن اونا فقط تورو دارن جوری به خودت نزدیکشون کن که ناراحتیشونو فراموش کنن.اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
چرا تو قبول کردی که شوهرت کمک خواهرت باشه؟اصن مسخره س این حرف که تو زندجیت هیچ مرد دیگه غی نباشه جز من.خیلی عجیبه. خواهرت نمیخواد ینی با کسی رابطه ی عاشقانه ای داشته باشه که قبول کرده؟
شوهره با خواهرزاده زنش که تو خونهش تنها بودن رابطه داشتن..زنه خواهرزادهشو اورده تو خونهش که دست تنها نباسه. خواهرزادهش و شوهرش تو خونه تنها میفتن. خلاصه بد ماجرایی شد