یک تو خونه دست به سیاه سفید نزنه
دو کمک حاله خانومش نباشه تو خونه
سه اهله رفت و امد اصلا نباشه نه خونه کسی بره نه خوشش بیاد کسی بیاد خونش
چهار مامانی نیست بیست چهارساعت اوییزون مامان باباش نیست
پنج فوق العاده کم حرف وساکت
شش حوصله بچه هم نداره کلا مسئولیتش همش با منه از روزی که به دنیا اومده الان یک سال و نیمشه
هفت خسیسم نیست هرچقد بخام خرج میکنه
هشت بدترین چیزش که متنفرم همش دنبال گیم و بازیه و فیلم دیدنه تو اتاق درو میبنده بازی میکنه ناهارو شامم با ما نمیخوره از روزی که زنش شدم همش دنبال بازی کردن گیم نت بود خیلی خسته شدم
داره تلاش میکنه که عوض شه یه روز خوبه یه روز همون اش و همون کاسه خیلی خسته شدم زندگی برام شده انگار زندان شوهرم مثل مرد قدیمی ها هم نیست اخلاقش خیلیم روشن فکره فقط همش دوس داره تنا باشه و اینکه اجتماعی نیست من احتماعیم دوس دارم معاشرت کنم واقعا تنهایی اذیتم میکنه پدرمادرمم فوت کردن واقعا نگران اینده پسرمم