قبل از ازدواج با یکی دوست بودم.
قصد اون ازدواج بود،خواستکاری رسمی هم همراه خونوادش اومد اما خونوادم راضی نشدن.خودمم برا ازدواج قبولش نداشتم.
شوهرم خیلی دوستم داشت.
چند سال خواستگارم بود خیلی سماجت کرد تا قبولش کردم
دوست پسر سابقم هم بعد از من ازدواج کرد
اینم بگم شوهرم و دوست پسرسابق و لعنتیم همکارن!!برا همین خبراشو داشتم.
شوهرم فکر میکرد در حد خواستگار بود و اصلا هیچگونه رابطه ای نداشتیم.
بعد از ازدواج چند بار ایمیل فرستاد ک جوابشو نداذم
اونموقعا مد یاهو مسنجر بود،توی یاهو مسنجر دائم پیغام میذاشت بازم جواب نمیدادم
پیغاماش هم در حد این بود ک خبری از خودش بده و جویای حالم میشد
تا اینکه ۳ سال پیش از طریق اینستا دائم پیغام میداد
قبل از کات کردن یه پولی ازم قرض گرفته بود ک پس نداده بود!!ب فکرم رسید جوابشو بدم پولو پس بگیرم بزنم به یه زخم زندگیم!
میدونم اشتباه کردم!
اشتباه بزرگی هم کردم.
پولش هم الان خیلی نیس!ولی زمان خودش خوب بود.یک میلیون تومن واسه تقریبا ۶-۷سال پیش!
خلاصه خیلی رسمی و عادی بعد از کلی پیام جواب ندادن!بالاخره جواب دادم.
همش در حد خبر گرفتن بود ک چه میکنیم و ....
ولی پیاما کش دار شدن!ب تلگرام کشیده شد.
توی تلگرام پیام میدادیم .
اون میگفت ک هنوزم عاشقمه و ....
ولی من حتی یکبار هم نگفتم دوستش دارم یا اینکه بهش فکر میکنم و ...
بهش گفته بودم شوهرمو خیلی دوست دارم و با هم خوبیم و ...
تا اینکه بحث پول پیش اومد و درباره ی بدهیش گفتم!
حاضر نشد غیرمستقیم بده!!میگفت یا خودم میارم واست!!یا میریزم ب حسابت!!منم دیدم ریسکش بالاست و ممکنه بعدها از این طریق بخاد اخاذی کنه و اینا ،کلا بیخیالش شدم و دیگه واقعا کات کردم و بهش گفتم دیگه پیام نده و ....
اون بازم پیام میداد و من جواب نمیدادم
عکس میفرستاد از خودش!ویس میفرستاد و میگفت عاشقمه و ....
شوهرم خیلی بهم اعتماد داشت اصلا اصلا سراغ گوشیم نمیومد!
من دیگه تلگرامو حذف کرده بودم!
تقریبا یکسال بعد نمیدونم چطور شد تلگرامو دوباره نصب کردم!و اصلا حواسم نبود ک پیامهای این طرف همه برگشتن ب تلگرام!!
یه روز صبح شوهرم بیدارم کرد و شروع کرد به کتک زدنم!باردار بودم!نمیدونستم چی شده فقط چپ و راست سیلی میخوردم و فحش!
عکسای اونو نشونم داد و گفت توی گوشیت چیکار میکنه؟زبونم بند اومده بود.گفتم توضیح میدم.فقط فحشم میداد و میزدم!!
تا حالا یکبارم دست روم بلند نکرده بود!
بطور اتفاقی رفته بود تلگرام و پیاماشو دیده بود و همه رو خونده بود!
از اینکه همکارش بوده و با هم بگوبخند داشتند و حالا متوجه شد دوست بودیم و ....
گفت باید بری درخواست طلاق بدی،هیچ حق و حقوقی هم بهت نمیدم.تنها لطفی ک بهت میکنم اینه ک به کسی نمیگم خیانت کردی!!!
هر چقدرم قسم و آیه میخوردم ک خیانت نکردم و فقط پیام بوده و .... باور نمیکرد!
گفت وسایلتو جمع کن برو خونه ی بابات بچه رو ک بدنیا آوردی طلاق میگیری!!
اینقدر گریه کردم و ب پاش افتادم تا راضی شد بمونم ولی جدا زندگی کنیم!
میخواست بره اونو بکشه!!واقعا همش توی فکر کشتنش بود!
چ روزای سختی رو گذروندم!همش کابوس میدیدم!!!میگفتم خدایا اشتباه کردم ولی خودت شاهدی حتی حاضر نشدم واسش ویس بفرستم،حتی اسمشو نمیاوردم،حتی یک کلمه ی محبت آمیز هم نگفته بودم.بسوزه پدر بی پولی لعنت به من ک بخاطر ۱میلیون تومن زندگیمو خراب کرده بودم.
با چندین روز گریه و التماس و بخاطر بچمون از خیر انتقام گذشت!!
کم کم اما به سختی زندگیمون برگشت ب روال عادی!
بعد از چند ماه مادرم ب رحمت خدا رفت و شاید شوهرم از سرترحم باهام مهربونتر شد!
منم همون موقع ب خدا قول دادم هیییچ وقت ذره ای پامو کج نذارم!
خدا شاهده با اینکه تیپ کاملا ساده ای میزنم،اینقدر پیشنهاد دوستی بهم میشد ولی حتی یک لحظه هم حتی توی فکرم هم اجازه نمیدادم کسی بجز شوهرم باشه!!
هربار هم میگفتم خدایا اونموقع خیانت نکردم!اشتباه کردم،دیگه اشتباه نمیکنم.خودت شاهد باش روی قولم موندم.
با اینکه وضع مالیمون خوب نیس اما با کم و زیاد میسازم و زندگی رو جمع کردم!
قدر گذشت شوهرمو میدونم
یه چیزی توی پرانتز بگم.شوهرم چهره و تیپ خوبی نداره!اما خیلی دوستم داشت!برعکسش من چهره ی خوبی دارم.خیلی خوشگل نیستم ولی پوستم خیلی روشنه و با وود تبپ ساده اما همیشه توی چشم میام.
اهل کتاب و مطالعه هم هستم ولی شوهرم توی عمرش بجز کتابهای درسی هیچ کتابی نخونده و آدم خیلی ساده و با ظاهر تخس و عبوسی هست!
اینارو گفتم ک دلیل سماجت شوهرم در خواستگاری و رد شدنشو کمابیش بدونید!
بعد از فروکش کردن عصبانیت شوهرم از اون جریان من کلی قسم خوردم تا تونست باورم کنه!ولی دیگه رابطمون هیچوقت مثه سابق نشد!دیوار اعتماد بدجوری ریخته شد!
چیزی ک بیشتر از همه عذابم میده اینه ک شوهرم قول داد دیگه ب روم نیاره!!البته اینو ک میگم بعد از چند ماه خون جگر خوردن و سختیهای خیلی زیاد بهش رسیدم.
یه چند وقت ب قولش وفادار موند!