2737
2734
عنوان

خواهر شوهر پرو و اویزونم

| مشاهده متن کامل بحث + 1751 بازدید | 37 پست


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من هروقت میخوام رفت وامد نکنم اول نمیرم تانیان نمیشه شمادعوت بودید ایابچه اش نبود حالامیخوان بیان ب ...

والا بچه اش نوزاد بود یه بار هم دعوت نکرد من کلا تو ۵ سال با شوهرمم ۳ بار شام خونه اش بودم ، ولی اون تو دوسال زندگی ما ، بیش از ۲۰ بار خودشو شام انداخته خونم

2728
فردا خودتو بزن مریضی ی غذای ساده بزار اصن ازش پذیرایی نکن همشم غر بزن

خیلی لجم میگیره از خواهرش ، دخترش هم اذیت کنه می‌دونه بچه منو اذیت می‌کنه بازم پامیشه خودشو دعوت میکنه

وایی چه کارزشتی مهمون به روی باز آدم میاد نه برای شکم والا مااینجوریم

اتفاقا باید با خواهر شوهرم همین رفتار کنم که بفهمه اومدنش زشته ، جالبه برای دعوت به منم نمیگه به داداشش میگه ، یه بار دیگه گفته بود شوهرم گفت زنم سختشه مهمونی دادن دوباره پرو خودشو دعوت کرد

2738
خیلی لجم میگیره از خواهرش ، دخترش هم اذیت کنه می‌دونه بچه منو اذیت می‌کنه بازم پامیشه خودشو دعوت میک ...

یبار با زبان خوش بهش بگو ب بچت بگو کار ب کار بچم نداشته باشه.اگه گوش نداد خودت گوششو بپیچون

کنجد مامان من و بابایی عاشقتیم❤
خیلی لجم میگیره از خواهرش ، دخترش هم اذیت کنه می‌دونه بچه منو اذیت می‌کنه بازم پامیشه خودشو دعوت میک ...

سلام عزیزم. من 90 درصد تاپیک هات رو رفتم خوندم. میدونی چرا، چون منم ی زمانی زندگیم ب مقداری شبیه زندگی تو بود. دختر تو چقدر بی سیاست و ببخشید نادونی. تو و شوهرت اصلا با هم زندگی هم میکنید؟ همش سره خانواده ها باهم بحث و دعوا دارید. ببین تو ک نمیخای جدا بشی. پس تلاش کن. ببین همه ی مردا ی لمی دارن. 

شوهره تو ی مرد ظاهر بینه و یکم دهن بین و یکم بدتر از شوهر من ب جزییات زنونه زیاد توجه داره. عزیزم تو الان همش خونه مامانم مانم میکنی. تو دیگه شوهر کردی. باید بیشنتر وقتت رو خونه ی خودت سپری کنی تا شوهرت عادت کنه. تو انقدر غیر مستقیم مامانم مامانم کردی ک خانواده شوهرتم حساس کردی. تو ب جای اینکه کناره شوهرت بایستی مقابلش وایسادی و ی گاردم گرفتی. بیا و ب حرف من گوش کن. شوهره منم مثل شوهره تو بود. جرات نداشتم اسم خانوادش رو ببرم. میدونی من چکار کردم. با خانوادش دوس شدم. بد خانوادش رو حتی اگه بد نمیگم. ببین خواهرشوهرت خیلی دلش میخاد با تو صمیمی بشه. ولی تو راه نمیدی دلی. بخدا اگه شوهرت ببینه تو با خانوادش دلی خوبی میذارت تو سرش. وقتی خانوادش نقطه ضعفشه دست نذار روش. ببین حالا ک خواهرشوهرت خودش خودشو دعوت میکنه تو پیشی بگیر، وقتی چندبار دعوتش کنی دیگه میفهمه بی دعوت نیاد. باهاش دوست بشو. رقابت نکن ک بازنده ایی. با مادرشوهرت دوست بشو صمیمی بشو بعد با زبون خوب ی سری خاسته هات رو ب اون بگو. خیلی حرف داشتم حالا خلاصه گفتم 

سلام عزیزم. من 90 درصد تاپیک هات رو رفتم خوندم. میدونی چرا، چون منم ی زمانی زندگیم ب مقداری شبیه زند ...

اره واقعا من چوب سیاستیمو خیلی خوردم اونا پشت من با زبون شوهرمو میکشونن سمت خودشون من هر چی تو دلمه همون میگم بازی نمیکنم با کلمات آخرم من بده میشم اونا خوب ، ولی نمیدونی چقدر در بیاره آخه همین امروز سر اینکه خواهرم میخواست بیاد خونه مامانم منم میخواستم برم چه دعوایی راه انداخت خب کمنم حرصم میگیره وقتی خواهرم نتونه بچه آمو ببینه یا با ترس و ارز ببینه دوست ندارم خواهرشم بچه منو ببینه ، من و خواهرم قربانی دعوا باجناقا شدیم که مقصر هم شوهر منه حالا هر بار میخوام خونه مامانم برم خواهرم بچه ارو ببینه شوهرم نمیزاره و یه ادا همیشه در میاره ولی خواهر اون هفته ای دو بار با خیال راحت بچه آمو میبینه ، همه اینا غصه است ، خاله که آنقدر عزیزه نمیتونه خواهر زادشو ببینه ولی عمه اش همش میبینن تازه هر بار هم دیدن بچه خواهرش ، بچه منو که دو ماهه زده منم چون خواهر شوهرمه هیچی نمیتونم بگم


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687