وای خدای من. چ بد.
ببین منم تو ی بازه ی زمانی شوهرم اینطور شد. فقط با این تفاوت ک نمیزد. با خواهرم برادرم لج شد.
ببین من همش فضا رو جوری میکردم ک دعوامون نشه. مثلا وقتی میفهمیدم میخاد ب اون حجم از عصبانیت برسه ک توهین کنه سکوت میکردم میرفتم دستشویی یا حمام. یا محل نمیدادم میگفتم خواهش میکنم بسه. اصلا جواب نمیدادم. شاید منم اگهدجواب میدادم ب کتک میرسیدم. ببین تو داری روی شوهرت رو بد ب خودت باز میکنی. میدونم دلت ازش زخمیه. فعلا غذاتو بپز ولی سمتش نرو. بذار بیاد منت کشی. تا اومد دیگه کشش نده. باهاش اشتی کن. ولی سرد بشو. اصلا دیگه اسم خانوادت رو نبر. اگه گفت بریم خونه خواهرم یا اون بیاد بگو باشه. یک هفته اصلا دهن ب دهنش نشو. خودت رو با کار بچه و کتاب و موبایل سرگرم کن. جلو شوهرت طولانی با خانوادت حرف نزن. بعد ی رابطه جنسی خوب باهاش داشته باش. قبلش یکم تو بغلش گریه کن و یکم از دلخوری هات بگو. فقط کشش نده ک جای بحث باز بشه. فقط بگو و بعد رابطه خوب با نوازش و عشق داشته باش. بعد ک روزهای اینده دیدی کم کم داره رام میشه بگو فلانی. ی خاسته ازت دارم. بگی نه هم باشه قبول. هرچی تو بگی. بگو حق با توإ، دامادمون خیلی اخلاقش و رفتارش بده. منم خوشم اصلا ازش نمیاد. فقط ب خاطر خواهرم تحملش میکنم.اجازه میدی برم خونه مامانم. اگه گفت نه کش نده بحث کنی. بگو باشه عزی م هرچی تو بگی. ی مدت این کدلی رفتار کن. بخدا خوب میشه. بحث نکن.