خواهر جان خودتون آخرش درست نتیجه گیری کردید که نوشتید هدف فقط باید رضایت خدا باشه.
ببینید مسئله اینه که ما نمیتونیم بگیم کدوم گناه بدتره، چیزی که مسلمه گناه گناهه، و بدترین گناه هم کوچک شمردن گناهه، چون ذات گناه یعنی بی ادبی در برابر خداوند و سرپیچی از فرمانش که از روی رحمانیتش هست هرچیزی که به بنده اش گفته. پس مهم اون ذات گناه هست که خیلی زشته و گناه به خودی خود زشته.
مسئله دوم اینه که واقعا کسی نمیتونه مارو وادار به گناه بکنه تا زمانی که خودمون اون گناه رو انجام ندیم. اگر اینطور بود که خدا هرگز نباید به خاطر اعمالمون مارو مجازات میکرد یا پاداش میداد. حتی توی قرآن هم هست که ادم گناهکار به خدا میگه کار شیطان بود، اما شیطان میگه نه من فقط وسوسه ات کردم و تو اون گناه رو انجام دادی.
انسان یک رسول بیرونی داره(پیامبر(ص)) و یک رسول درونی(عقل)، پس با وجود رسول بیرونی و اون عقل، ما اختیار داریم در اعمالمون.
اینطور نیست که فقط تو شرایط عادی باید ترک گناه کرد، نه فرقی نمیکنه باید تو هر شرایطی گناه نکرد، همین غلبه به نفس با کمک خدا هست که ادم رو به خدا نزدیک میکنه و اتفاقا هرچی شرایط سخت تر باشه قربش هم بیشتره. مثلا آدم تو جمعی باشه که کسی غیبت نمیکنه و بقیه افراد هم رعایت میکنند، غیبت نکردن کار خیلی سختی نیست نسبت به زمانی که تو جمعی باشه که بقیه غیبت میکنند و این آدم باید غیبت نکنه و سعی کنه بساط غیبت هم جمع بشه و نهی از منکر بکنه، و یقینا در زندگی، هرکسی مورد آزمایش قرار میگیره خود خدا فرموده فکر نکنید همینکه گفتید ایمان آوردیم کافیه، شما مورد امتحان قرار میگیرید.
پس باید مراقبه باشه و با این مراقبه، ظرفیت روحی ادم بیشتر میشه و به خدا و اهل بیت علیهم السلام نزدیک میشه.
خدا همیشه کنار ما هست از رگ گردن نزدیک تر و مهربانترینه، خانواده آسمانی ما اهل بیت علیهم السلام همیشه دستگیر ما هستند و ما هم باید تلاشمون رو بکنیم، در نهایت کسی که به قول شما این رو واقعا درک کنه و به یقین برسه که خدا میبینه و کافیه و محور فقط باید خدا و رضایتش باشه، راه سعادت رو طی میکنه با کمک خدا و اهل بیت علیهم السلام که اگر کمکشون نباشه ما هیچ چیزی نیستیم.