دلم گرفته ميايين

١٠ شبه خونه بابامم 

شوهرم اول ميرفت خونه باباش چون باباش مريض بود و تب داشت شبا ميخوابيد اونجا بعدم كه ٣ روز بيمارستان بستري شد مشكوك به كرونا بازم اين ميرفت تا امشب مرخص شد 

من ١٠ شبه هيچي نگفتم و نگران شوهرم و باباش بودم براشون سلامتي خواستم 

اما امشب ديگه توقع داشتم بياد بريم خونه بهش گفتم گفت شايد بابام كروناش مثبت باشه من بعدش ازمايش بدم شايد منم داشته باشم باباش ٤ روزه جوابش نيومده يعني معلوم نيست كي ديگه بياد بريم خونمون 

اما همه اينا بهونه اشه بحث اصلي اينكه ما يه مدت قهر بوديم خانوادش ميگفتن من وطلاق بده بعد كه اشتي كرديم الان ١٠ ماهه سر زندگيمون اما شوهرم به مامانش اينا نگفت اشتي كرديم و مامانش اينا هر چي بهش ميگفتن كه با همين اين انكار ميكرد 

الانم ميخواد به اينا بگه من با زنم نيستم 

من بهش گفتم تو قبل بيمارستان بابات بهت نيازي نداشت اونجا ميخوابيدي گفت چرا ممكن بود حالش بد شه منم بهش گفتم تو كه مامان بابات سنشون بالاس كلا ممكنه حالشون بد شه نصف شب پيششون ميموندي از اول اونم بي ادبي كرد و فحش داد منم تل قطع كردم 

مشكوك به كرونا بوده 🙁

عزيزم من تاپيك زدم دلم گرفته يه متن نوشتم 

حالا شما نكته برداري ميكني 

من دقيقًا يه ساعت پيش تو يه تاپيك ديگه داشتم اين موضوع توضيح ميدادم 

شما مبني بر چه اطلاعاتي ميگين كه همراه ندارن ؟؟ بيمار ما تب عفونت ريه داشت و بستري شد ازش تست گرفتن هنوز جوابش نيومده و با رضايت خودش رفته خونه شوهر منم تو بيمارستاني كه همه مشكوك به كرونا هستن ٣ شب خوابيده 

اره خوب شرايط شهر ها فرق داره اينجام خيلي كم كاري ميكنن كه مريض مشكوك و قرنطينه نميكنن ايشالله اين بلا هم از سرمون بگذره 

ببخش اگه لحنم يكم تند بود 👌 مرسي از اينكه وقت گذاشتي 🌸