٨ روزه خونه بابامم
شوهرم پيش باباش بوده كه مشكوك به كرونا بوده هيچكدوم از خواهر برادراش نرفتن پيش باباش فقط اين رفت
شوهرم سر كارش ميره سرش خيلي شلوغه به حدي كه ٨ روزه هر چي زنگ زدم باهام حرف نزده همش گذاشته رو انسور با اينور حرف ميزده اخر شب هم يه ده مين باهام حرف زده
امروز بده ١٠ بار زنگيدن الان جواب داد خوبي بعد وقت با اون خط حرف زد و قطع كرد كه كار اورژانسي پيش اومده يا ميزنگم
منك تل قطع كردم
خيلي ناراحتم و عصباني