من پرستار بخش آی سی یو نوزادان بودم. یه مدتم اطفال کار کردم.
موقع رگ گیری یا ان جی تیوب گذاشتن و کلی کار دیگه بعضی مادرا از دور نگاه میکردن و اشک میریختن.
بعضیا تو بخش میومدن با اینکه ورود ممنوع بود فقط بخاطر یه لحظه دیدن بچه شون
من خداروشکر با همه شون خوش برخورد بودم و وجدانم خیلی راحته. ولی اون زمان مجرد بودم و اصلا درک نمیکردم.
الان که متاهلم و بچه ۲۲ ماهه دارم تا گریه میکنه یا دردش میگیره جیگرم کباب میشه
فقط اون خانم ها میاد تو ذهنم. خدا کمکشون کنه و انشالله هیچ مادری غم و مریضی بچه شو نبینه. خیللللی سخته. خیللللللی...