من تقریبا هفت هشت سال پیش با کسی دوست بودم(پسر)خیلی تلاش کرد تا تونست منو بدست بیاره خیلی اتفاقا افتاد دیگ اخرای دوستیمون فهمیدم ک قول ازدواج ب کسی دیگ داده و منو سرکار گذاشته و قصدش ابروریزی من بوده منم خیلی وابستش شده بودمو باور نمیکردم دیگ کم کم منو ول کرد ک بره خواستگاری اون ک ی ماه ب ازدواجش تصادف کردو مرد(البته من بعد فوتش فهمیدم واقعا من سرکار بودم و قرار بوده بره خواستگاری)بعد مردنش خیلی عذاب کشیدم خیللللی
خب
عجب ادم نامردی بوده...
تا اینکه یه شب ب خوابم اومدو گفت ک جاش خیلی بده و ازمطلب ببخشش کرد ولی هرکاری میکنم نمیتونم ببخشمش اللن حدود پنج شیش ساله
چه زود تقاص پس داد.دور و بر من هر کی هر کار میکنه راست راست میچرخه انگار نه انگار
ببخش تابخشیده بشی
با خدا معامله کن عزیزم...بگو خدایا بنده ت رو برا رضای تو میبخشم توهم از گناهان من بگذر...
نبخشش
عزیزم ببخش تابخشیده بشی میگن اگه ازبنده خدابگذری خدا اون دنیا ازگناهانت میگذره
هی میرم سرخاکش ک حلالش کنم اما نمیتونم واقعا دست خودم نیست نمیدونم چکار کنم دلم اروم بگیره اونم ارامش بگیره خیلی خوابشو میبینم تو موقعیتای بد
ببخشش عزیزم اون الان دستش از دنیا کوتاه تو بزرگی کن و ببخشش💕
الان خودتم عذاب میکشی و عذاب وجدان داری که بعد ۶ سال یادت افتاده اونکه رفته و دستش کوتاهه و شدنیا شدن و رفتن
تو ببخشش و مطمئن باش خدا یجا محکم دستتو میگیره به خاطر دل بزرگت و خدا خودشاونو به حقش میرسونه
گاهی بخشش به خاطر دیگران نیست به خاطر آرامش دل خودمونه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
