مهربونا میشه بدون گارد گرفتن و قضاوت نظرتونو بهم بگین

قربونت گلم.دقیقا باید یطوری خلاصه رفتار کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب.ولی خیلی سخته.مسائلی دارم باهاشون که تو تاپیک نمیگنجه خواهر😖دعا کن از پیش بر بیام

میگم که الان من به خدا توقعی ازشون ندارم،ولی اونا یکم تفکرات مذهبی غیر عقلانی دادن بلانسبت شما به من میگن ما تو سرت ..... کردیم تو باید به ما احترام بذاری اونم به حد کمال.من دیگه اینجوری در توانم نیست والا

وای گل گفتی،دقیقا همینه.یه خواهر دیگه ام دارم بیست سالشه،دل اونم خون کردن،فقط با پند اندرزای مذهبی غیر معقول بهش میگن پسر و دختر خودشون باید یه زندگیو صفر تا صد شروع کنن،حضرت علی یه زره داشت فروخت خرج حضرت فاطمه کرد و زندگیشونو شروع کردن.پیغنبر هم حهاز به فاطمه نداد و... .

آره عشقم خودم همه عمر به این فکر کردم منتها فشار جامعه طوریه که اگه اینو به زبون بیاری بلانسبت شما میریزن سرت لهت میکنن

بله دقیقا درست میگی،خداییش هم بجه خودمه خودم باید جورشو بکشم.الان مشکل مالی سیسمونی رو ندارم الحمدلله،میرسونم خودم لوازمی که نیاز دارمو بگیرم بالاخره.ولی دل آدم میشکنه دیگه،من هنوز درخواستی هم نکرده بودم ازش ولی دوبار اشکمو درآورد با حرفای خیلی زشت که جاش نیست بگم،که نیای واسه بچت از من سیسمونی بخوای.بعد ۴۸ ساعته میگه نوه مو من باید بزرگ کنم،به خونواده پدریش نره.بچه خودمه زیر دست من باید رشد کنه.(آخه مامانم روحیات خاص مذهبی و و همش تو علوم جدید عمق وجقه استغفرالله)🙊

دیگه راست میگی شما،یجور با لحن خوب همینجوری باید عمل کنم،چون وجدانا هم توانم بیشتر از این نمیکشه،حالا شاید باورت نشه من از کرج میرم تهران خونشون.یبار اول هفته یبارم وسط هفته.گریه م در اومده

وای عزیز دلم من کرجم مامانم اینا تهران،همین هفته ای یکی دوبارم جونم به لبم میرسه،شوهرم خسته شده دیگه اتقدر توقع دارن برم اونجا.مامانم از من سرحال تره.انقدر پول خرج میکنه اتقدر شهرای مختلف میره دوره های کلاس های عجیب و غریب میره بگم باور نمیکنی.ماه گذشته ۸ میلیون پول بی زبون داد یه نون حروم خورده ای بهش گفت یه سری کتاب بهت میدم علوم خفیه س که بعد ها میاد رو کار ولی تو بخون از الان متوجه باشی علمت بره بالا.کلاس علوم کیهانی و ماوراالطبیعه و...

دو هفته پیش رفت قم یه کلاس سه جهار ساعته رو دو میلیون پول داد بعد چند شب پیش به پهنای صورتش اشک میریخت میگفت به خدا ندارم سیسمونی بگیرم باید طلا بفروشم تو راضی میشی من طلامو بفروشم واسه بچه تو؟😔😓

نه کلا شعارش اینه از بچگیمون که اگه مادر فقط ۹ ماه بچشو حمل کنه احترامش واجبه به بچه و تمام.نمیگم دروغ میگه ها ولی آخه خدا هم حای حق نشسته.واقعا همین؟؟همه بچگیم یادمه انقدر ما کلاس تابستونی میرفتیم یا خرج عید میکردیم بدش میومد و با بابام دعوا میکرد که چرا پر روشون میکنی؟خونه شوهر برن شوهر اینطوری خرجشون نمیکنه،بزار حسابگر بار بیان.حرف بابام هنوز تو گوشمه همیشه میگفت مگه هوو هاتن اینطوری میکنی باهاشون بزار تا هست بخورن و... .خلاصه که اینطور عزیز جان😏