الان همه گوزوها و خاطرات س ک س ی یهو میریزن تو تاپیک
الان جز مامانت ماهم فهمیدیم واجب شدی :/
😞😞😞
شوهرت اومد تو اتاق زنگ زدن اون رفت تومیخواستی غسل کنی اینطوری گفتی
من بعد عقدم ی هفته شوهرم امد دنبالم رفتیم خونه اقاش تو اتاق تنها بودیم بعد یهو به سینم دست زد منم ی چکی زدمش تا الان هردومون فراموشش نکردیم😂
من تو خاستگاریم رژ قرمز مایع زده بودم بعد ک رفتیم تو اتاق حرف بزنیم مثلا بوسش کردم نگو جای رژم رو لپش مونده(۶ سال باهم دوست بودیم قبلش از ۱۶ سالگی. در واقع منو بزرگ کرده ی جورایی😄😄) بعد ک اومدیم بیرون دیدم بابا و عموم اینجوری نگاهم میکنن😠😡😡😡
بعد مراسم مامانم گفت چ غلطی بود کردی؛ منم گردن نگرفتم. از قضا ابجیشم رژ قرمز زده بود. گفتم کار اونه😅😅
من خیلی دست و پا چلفیتیم
یعنی در کل اینطور نیستما جلو مادرشوهرم اینجوری میشم
فکر کنم تو دوران عقد ۲ دست از استکانای مادرشوهرموفقط من شکوندم🤦♀️
الان عروسی کردم تقریبا ۱.۵ ساله
چند روز پیش هم داشتم بادمجون سرخ میکردم خونشون یه بشقاب ملامین بغل گاز بود که بادمجونارو بچینم یهو دیدم بوی سوختن میاد دیدم نصف بشقابه سوخته🤦♀️
البته مادرشوهرم بهم چیزی نمیگه همیشه میگه فداسرت ولی خودم خجالت میکشم🙈
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
