مادرش با همون حال و اوضاع تونست زندگي رو تعفير بده دخترك به مادرش ميگف طلاق بگير زندگيشون سخت شده و نميتونه با پدرش زندگي كنه
مادر هر ماه رحم اجاره اي و تخمك ميداد و پول جمع ميكرد تا مرد اشغال عوضي دخترش و خودش نزنه تا عاشق شد عاشق يه مردي ك زندگيش تعفير داد