بچه هاخانواده شوهرم خیلی بیشعورن بخدا.من ی ساله عروسشونم پاشدم رفتم مشهد خونه خواهر شوهرم برا اولین باربرداش جلومون لوبیا پلو اونم ته مونده غذای دیشبشو گذاش روز بعد کوکوسیب زمینی مادرشوهرمم هی قربون صدقه دخترش میرف یعنی اعصااابم بهم ریختا مادرشوهرمم همین شکلیه میریم خونش آبگوشتاش انقد گوشت کم داره ک مزه آب میده بخدا خودمم ک تو عقدم نمیتونم تلافی کارای زشتشونو بکنم
جالب اینجاس خودشونو ساده زیست میدونن وشوهرم یجورایی مامانمو ک چن نوع دسرو انواع غذاها رو جلوش میزاره پیش من مسخره میکنه و میگ این کارا فخر فروشیه چ کنم باهاشون