2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
نه عاشق،در حد دوست داشتن،چرا نشه؟مگه دوست داشتن زمان و مکان میخواد؟؟

دلت برای کسب تنگ شد ولی ندانی کیست؟

نگو که چو من باز هم دل تو بارانی ست


مهربان باشیم. با خودمان با پرندگان حیوانات با گلها و درختان با زمین با سالخوردگان و کودکان دنیا زیباتر میشود
نه عاشق،در حد دوست داشتن،چرا نشه؟مگه دوست داشتن زمان و مکان میخواد؟؟

زمان و مکان نمیخواد....

ولی حس و حال نهفته در کلمات واقعی هست به نظرت؟؟؟؟!!!!!!




فکر کنم واقعی باشه وگرنه خدا تو قران به «قلم»قسم نمیخورد!!!!!!!

اسمش را خودکشی نگذار...حتی نهنگی مثل من٬که عمق اقیانوس را دیده ٬دلش برای سواحل تو تنگ میشود...! 
2738
زمان و مکان نمیخواد.... ولی حس و حال نهفته در کلمات واقعی هست به نظرت؟؟؟؟!!!!!! فکر کنم و ...

همه چی واقعیه،

میشه اینجام کسیو دوست داشت،اونی که میگه مجازیه اینجا،

یه واقعیتی توش هست

 روزایی توی زندگی وجود داره که از صبح علی‌الطلوع، با دلشوره از خواب بیدار می‌شی. با هر صدایی قلبت فرو می‌ریزه و واسه‌ی مواجهه با حادثه‌ای که نمی‌دونی چیه عرق می‌ریزی. اما من توی روزایی که دلم به یه رخشوی‌خونه‌ی بزرگ تبدیل می‌شه، می‌فهمم که دلتنگم. انگار یکی دلم رو با خاطرات ریز و درشت به‌هم می‌زنه. امروز صبح که با دلهره‌ی یه اتفاق نیفتاده بیدار شدم، فهمیدم باید ببینمت. مثل همه‌ی دفعاتی که دیدنت، آب سردیه روی شعله‌‌های بی‌تابیم. تو چطوری بغلم می‌کنی که آغوشت امن‌ترین گوشه‌ی دنیا می‌شه؟ چرا لب‌های تو، توی بوسه‌های هیچ‌کس دیگه تکرار نمی‌شه؟ چرا هروقت اسمم رو صدا می‌زنی، مثل شیشه‌ی سنگ خورده فرو می‌ریزم؟ صبح که با دل‌آشوبیِ دنیا بیدار شدم، می‌خواستم ببینمت‌. که بهت بگم من بدون تو یه روح سرگردونم که جسمم رو هم پس می‌زنم. می‌خواستم بهت بگم دنیای من، همه‌ی اون چیزاییه که بهم دادی، دنیام رو ازم نگیر. می‌خواستم بهت بگم تو، جای دونفر نفس می‌کشی، یکی جای خودت، یکی جای من. می‌خواستم بگم جز من، دنیات رو با هیچ‌کس قسمت نکن.

صبح که از خواب بیدار شدم، زمین دور سرم می‌چرخید. دلم کوره‌ی جهنم شده بود. خاطره‌ها توی سرم فریاد می‌زدن و چشمم سیاهی می‌رفت. امروز صبح که با دل‌شوره چشمم به دنیا باز شد، یادم افتاد که دیگه حتی یه تار موت هم برای من نیست. نه دنیات، آرزوهات. صبح که بیدار شدم یادم افتاد تو هنوزم صدا می‌زنی، هنوزم بغل می‌کنی و هنوزم می‌بوسی. ولی دیگه هیچ کدوم از اینا برای من نیست. صبح که بیدار شدم... نباید بیدار می‌شدم.


2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز