سلام دیروز صبح ک میرفتم سر کار انگشتر حلقه م دستم بود ساعت 4 اومدم خونه ناهار خوردم یهوو ب خودم اومدم دیدم حلقه م دستم نیست هر چی فکر میکنم یادم نمیاد در طی روز دستم بوده یا نه شبش شوهرم اومد باهم رفتیم شرکت، خوب گشتم اما نبود ک نبود....دارم دیوونه میشم
واست صلوات میفرستم میدونم سخته مخصوصا که حلقه ازدواجتم بوده انشالله پیدا میشه
بچه ها کسی از آیفوووووون سر درمیاره😣😣😣😣 توروخدا کمکم کنین ........ .میخام باهاش عکس بگیرم ولی وقتی دکمه اشو میزنم در حیاط باز میشه😢😢😢 بعضی ها جوری بیشعورن که دلم میخاد ازشون بپرسم بیشعوریتون ذاتیه یا خودتون هم تلاش میکنید 😬😞باردارنیستم 😔تیکر گذاشتم انشالله تا این تاریخ منم مامان بشم 😍مطمئنم خدا دست خالی نمیزارتم 😍مطمئنم یه روز با بچه تو بغلم میرم مطب دکتری که بدون مقدمه چینی بهم گفت فکرمادرشدن رو از سرت بیرون کن ندید چقد استرس بهم وارد شد ندید من چی کشیدم که همونجا بیهوش شدم 😔مطمئنم خدا امیدمو ناامید نمیکنه 😍
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
این چه حرفیه جدیدا مد شده تو همه ی تاپیکا میگن شما که در این حد ذهنت کار نمیکنه چرا اینجا عضو شدی ...
اخ اخ اخ نفرت دارم آی نفرت دارم خب کاری از دستت بر نمیاد عنوانو ک میببنی نیا توش😑
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته
حالا انگار قرار کار خاصی کنه اصلا نمیدونن همدردی یعنی چی سایت فقط شده لوده بازی گاهی اوقات ادم دل ...
نمکدون گرفتن دستشون بپاشن رو زخم مردم
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته