خانما مامانم اینا خیلی زنگ میزنن خونم روزی ۵.۶ بار هر روز
بعد هی میگن چرا نمیای اینجامنم غالبا یک روز درمیون میرم خونشون تا شب اونام میان هر وقت من نرم اونا میان اینجا
الان دخترم مریض شده بابام روزی ۲۰بار زنگ میزنه مامانمم جدا زنگ میزنه الان ازساعت ۸بابام چندین باز زنگ زده که چرا فلان دارورو ندادی بهش چرا میبریش متخصص چرا اون دکتری که من گفتمنبردی هرچی میگم دیگه بردمش دکتر خودشمیگه اشتباه کردی باید اونی که منگفتممیبردی بعد قطع کرده مامانم زنگ زده بیایم ببریمش دکتر میگم نه دیگه مادرمن باباش هست میبرتش تازه بردیمش گفت چیزی نیس (سرماخورده)
بعد بابام گوشیو گرفته اماده شو دارم میام
شوهرمم دعوا کرد که چرا اینقدر دخالت میکنن ورفت از خونه بیرون تهدیدم کرد نبریش دوباره دکترا
اخه دیروز برده بودمش ولی بابام اون دکتره رو قبول نداره من بیچارم وقتی بچم مریض میشه از دست بابا اینام وشوهرم